نرم افزار برداشت زمین شناسی mapping در اتوکد

برنامه ای کاربردی جهت مپینگ (برداشت و ازبیلت زمین شناسی) در اتوکد

نرم افزار برداشت زمین شناسی mapping در اتوکد

برنامه ای کاربردی جهت مپینگ (برداشت و ازبیلت زمین شناسی) در اتوکد

برنامه ای جهت مپینگ (برداشت زمین شناسی) در اتوکد

سیامک دوستداری

s.doostdari@gmail.com

09149955637

پیوندها

۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

زمین شناسی ساختمانی Structral

دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۰۵ ب.ظ

1-    زمین شناسی ساختمانی

زمین شناسی ساختمانی از واژه Structral به معنی ساختار یا ساختمانی Geologg به معنی زمین شناسی گرفته شده است.

هر کسی که با زمین شناسی سروکار داشته باشد, تشخیص می دهد که پوسته زمین در طی تاریخ زمین شناسی یک واحد ثابت و غیرمتغیری نبوده است بلکه به کرات دربرابر عوامل داخلی و خارجی در آن تغییر شکل ایجاد شده است. شاهد این مدعی وجود نواحی عظیم چین خورده یعنی سلسله کوههاست که در آن رسوبات و سنگهای دیگر فشرده شده و فرم آنها تغییر کرده است.

عامل دیگر رسوبات دریایی است که اینک در قلل مرتفع کوهها دیده می شود و در برخی موارد هزاران متر از سطح دریا بالاتر قرار گرفته است . این خود ناپایداری قشر زمین را نشان می دهد. بطور کلی می توان گفت که زمین شناسی ساختمان و تکتونیک, درباره ساختمانهای مختلف سنگهای تشکیل دهنده پوسته زمین, چگونگی تشکیل و ارتباط آنها با عوامل داخلی زمین بحث می کند.

 

2-   اهمیت و کاربرد زمین شناسی ساختمانی

زمین شناسی ساختمانی دربین سایر علوم زمین شناسی, موقعیت خاصی را داراست. مثلاً تهیه نقشه زمین شناسی محل, بدون آگاهی به نوع ساختمانهای منطقه, غیر ممکن است. زیرا بدون توجه به ساختمانهای موجود, ارتباط واحدهای مختلف زمین شناسی امکان پذیر نیست. از سوی دیگر مواد معدنی, در ساختمانهای خاص زمین شناسی متمرکز می شوند.

مثلاً نفت و گاز طبیعی بیشتر در قسمتهای بالای تاقدیسها جمع می شوند. و با شناسایی این ساختمانهاست که می توان امکان وجود آنها را بررسی کرد. همچنین بسیاری از موارد معدنی بصورت رگه تشکیل می شوند که این رگه ها , معمولاً در امتداد گسلهای موجود در منطقه تشکیل می شوند. در بسیاری موارد, در اثر وجود گسلها و شکستگیها, گسترش ماده معدنی در یک منطقه قطع می شودو برای پیدا کردن مجدد آن, آگاهی به مشخصات تکتونیکی منطقه, ضروری است.

آشنایی به وضعیت ساختمانی منطقه, کمک مؤثری در مطالعه آبهای زیر زمینی است. زیرا گسلها و شکستگیها, مجراهای مناسبی جهت عبور آبهای زیرزمینی می باشد. شناسایی دره ها و گسلهای ناحیه, یکی از بهترین مراحل مقدماتی حفر تونلها و احداث سدها به شمار می آید.

 

3-  انواع بررسی های زمین شناسی ساختمانی

1-1       بررسی بر اساس وضعیت هندسی

در این نوع تقسیم بندی, ساختمانهای مختلف زمین از نظر شکل هندسی مورد توجه قرار گرفته و به انواع چین ها, گسل, درزه ها و... تقسیم می شوند.

 

1-1-1 گسل ها (Faults)

 

گسل ها (Faults) گسلها شکستگیهایی در پوسته زمین هستند که در طول آنها تغییر شکلهای قابل توجهی ایجاد شده است. گاهی اوقات گسلهای کوچک در ترانشه های جاده، جائی که لایه های رسوبی چند متر جابجا شده اند، قابل تشخیص هستند. گسلهایی در این مقیاس و اندازه معمولا بصورت تک گسیختگی جدا اتفاق می افتد. در مقابل گسلهای بزرگ، شامل چندین صفحه گسل درگیر می باشند. این منطقه های گسله، می توانند چندین کیلومتر پهنا داشته باشند و معمولا از روی عکسهای هوایی راحتتر قابل تشخیص هستند تا سطح زمین. در واقع حضور گسل در یک منطقه نشان می دهد که در یک زمان گذشته، در طول آن جابجایی رخ داده است. این جابجایی ها می توانسته یا بصورت جابجائی آرام باشد که هیچ گونه لرزشی در زمین ایجاد نمی کند و یا اینکه بصورت ناگهانی اتفاق بیفتد که جابجایی های ناگهانی در طول گسلها عامل ایجاد اغلب زلزله ها می باشد. بیشتر گسلها غیر فعال هستند، و باقیمانده ای از تغییر شکلهای گذشته می باشند. در امتداد گسلهای فعال، حین جابجائی فرسایشی دو قطعه پوسته ای در کنار هم، سنگها شکسته و فشرده می شوند. در سطح صفحات گسلی، سنگها بشدت صیقلی و شیاردار می شوند. این سطوح صیقلی و شیاردار به زمین شناسان در شناخت جهت آخرین جابجایی ایجادشده در طول گسل کمک می کند. که زمین شناسان بر اساس جهت حرکت گسلها، آنها را به انواع مختلفی تقسیم بندی می کنند که در قسمت انواع گسلها به این تقسیم بندی می پردازیم

  مشخصات گسلها: برای تعریف گسلها، از مشخصات هندسی آنها، یعنی موقعیت قرارگیری آنها در یک فضای سه بعدی، استفاده می شود که عمده ترین این مشخصات هندسی راستا و شیب می باشند. شناخت این پارامترها در سطح، زمین شناسان را قادر می سازد تا ساختار سنگها و گسلها را در زیر زمین و قسمتهای دور از دیدشان، پیش بینی نمایند. راستا: جهت و راستای خط تلاقی صفحه گسل با افق تحت عنوان راستا شناخته می شود. راستا معمولا بصورت زاویه ای با شمال مشخص می گردد. برای مثال عبارت N20E نشان می دهد که راستای گسل 20 درجه به سمت شرق نسبت به جهت شمال متمایل است. شیب: عبارتست از شیب سطح یک توده سنگی یا صفحه گسل، نسبت به صفحه افق. شیب شامل زاویه انحراف و نیز جهت آن میباشد. جهت متصور شدن شیب یک گسل، بخاطر سپاری این نکته است که آب همیشه در صفحه موازی با شیب گسل به سمت پایین جاری خواهد شد. برای نمایش گسلها بر روی نقشه های زمین شناسی، بدین ترتیب عمل می شود که با یک خط راستای گسل را نشان میدهند و با یک خط کوتاهتر و عمود بر خط قبلی، جهت شیب را مشخص کرده و درجه شیب را در کنار آن می نویسند.

انواع گسلها: تقسیم بندی گسلها فقط بر اساس هندسه و جهت جابجائی نسبی ایجاد شده در آنها صورت می پذیرد. گسلهای راستا لغز و گسلهای شیب لغز دو تقسیم بندی کلی گسلها میباشند که در زیر تعاریف مربوط به آنها آورده می شود.

گسلهای امتداد لغز (strike slip fault) گسل هایی که امتداد اصلی لغزش در امتداد راستای گسل باشد، گسل امتداد لغز نامیده میشوند. بر اساس جهت حرکت در امتداد راستای گسل، گسلهای چپ گرد و یا راست گرد را میتوان تشخیص داد. نحوه تشخیص بدین ترتیب است که اگر در یک سمت از گسل بایستیم و حرکت سمت دیگر را نظاره نماییم، اگر حرکت آن از سمت چپ به راست باشد، گسل راست گرد و در حالت برعکس چپ گرد خواهد بود. بعنوان مثال شکل زیر یک گسل امتداد لغز راست گرد را نشان میدهد.

 گسلهای شیب لغز (Dip slip Fault) گسل هایی که امتداد اصلی لغزش موازی جهت شیب گسل باشد، گسلهای شیب لغز نامیده می شوند. گسلهای شیب لغز نرمال و معکوس بر اساس جهت حرکت دو قطعه نسبت به هم تعریف میشوند. در صورتی که نیروی وارده فشاری بوده و دو قطعه را به هم نزدیک کند، گسل شیب لغز معکوس و در صورت دو شدن دو قطعه از هم گسل شیب لغز نرمال نامیده می شود. بر اساس حرکتهای قائم دو قطعه نسبت به هم، فرا دیواره و فرو دیواره قابل تشخیص است. در زبان انگلیسی به فرا دیواره Hanging wall (دیواره آوریز) و به فرو دیوارهFootwall  اطلاق می شود. دلیل این نامگذاری برمیگردد به معدنکارانی که در معادن زیر زمینی کار میکردند. چون غالبا معادن در محل تقاطع دو قطعه قرار دارند، فرا دیواره سقف معادن را تشکیل میدهد که محل آویزان کردن چراغها در داخل معادن بود (Hanging wall)  و فرو دیواره کف معدن یا محلی که پا بر روی آن قرار میگیرد است که به آنFootwall  اطلاق می شود. در زبان فارسی از دو اصطلاح فرا دیواره و فرو دیواره برای نامگذاری استفاده می شود. در عمل لغزش گسل، ترکیبی از شیب لغز و راستا لغز می باشد که گسل مایل نامیده می شود. در شکل زیر تمام حالتهای ممکن به نمایش گذاشته شده است.

 

1-1-1 درزه ها

 

درزه ها را از نظرهای گوناگون طبقه بندی می کنند، که در زیر به شرح آنها می پردازیم :

 

    تقسیم بندی هندسی :

در این تقسیم بندی درزه ها بر اساس وضعیت درزه نسبت به امتداد لایه بندی سنگهای مجاور طبقه بندی می شوند. در این تقسیم بندی انواع درزه های زیر را می توان تشخیص داد:

 

 درزه امتدادی: درزه امتدادی نوعی از درزه است که امتداد آن موازی یا تقریبا موازی امتداد لایه بندی طبقات اطراف است.

 

 درزه شیبی: درزه شیبی درزه ای است که امتداد آن موازی یا تقریبا موازی خط بزرگتری شیب سطح لایه بندی طبقات اطراف است.

 

 درزه طبقه ای: اگر سطح درزه موازی سطح لایه بندی سنگها باشد درزه طبقه ای نام دارد.

 

 درزه مایل: اگر امتداد درزه نسبت به امتداد یا خط بزرگترین شیب سطح لایه بندی سنگهای اطراف بر حالت غیر مشخص باشد، به این نام خوانده می شود.

 

 تقسیم بندی جغرافیایی درزه ها :

 

در بعضی موارد درزه ها را بر مبنای وضعیت امتداد درزه نسبت به امتداد شمال تقسیم بندی می کنند. مثلا اگر امتداد درزه شمالی جنوبی باشد، به نام درزه شمالی جنوبی و در حالتی که امتداد آن شمال غربی ـ جنوب شرقی باشد به همین نام خوانده می شود.

 

 تقسیم بندی بر اساس وضعیت درزه ها نسبت به هم :

 

در این تقسیم بندی وضعیت درزه ها نسبت به هم مورد مطالعه قرار می گیرد و بر اساس آن می توان انواع درزه های زیر را تشخیص داد:

 

 درزه های منظم : اگر درزه های یک منطقه با هم موازی یا تقریبا موازی باشند، به نام درزه های منظم خوانده می شوند. معمولا امتداد مشترک این درزه ها امتداد محور چین خوردگی اصلی ناحیه و یا امتداد گسلهای اصلی می باشد.

 

 درزه های نامنظم : این درزه ها وضعیت مشخصی ندارند و بطور نامنظم پراکنده اند.

 

 تقسیم بندی زایشی درزه ها:

بر اساس مکانیسم ایجاد و توسعه درزه در سنگها آنها را به انواع ، درزه های کششی ، درزه های برشی ، درزه های ستونی و درزه های رهایی و غیر تفکیک می کنند. همچنین درزه ها را بر اساس عوامل به وجود آورنده آنها به انواع ناشی از عملکرد فرآیند های تکتونیکی و انواع ناشی از عوامل غیرتکتونیکی تقسیم می شوند.

 

 عوامل به وجود آورنده درزه ها:

عوامل به وجود آورنده درزه ها را بطور کلی به دو گروه عوامل تکتونیکی و عوامل غیرتکتونیکی تقسیم می کنند:

 

 عوامل تکتونیکی ایجاد درزه ها :

پس از اینکه سنگ تحت تاثیر تنش قرار گرفت، ابتدا در آن تغییر شکل الاستیک ایجاد می شود و پس از آن می شکند (در حالت معمولی سنگهای حالت شکننده دارند) ، ولی تحت فشارهای محصور کننده و حرارت بالا ، بسیاری از سنگها پس از مرحله الاستیک وارد مرحله تغییر شکل پلاستیک می شوند و نهایتا در این شرایط سنگ خواهد شکست. شکستگیهای حاصله در سنگها را می توان به دو دسته زیر تقسیم کرد

 

1)                         شکستگی های کششی :

اگر سنگی تحت تاثیر کشش قرار گیرد، در امتداد عمود بر کشش ، شکستگیهایی در سنگها ایجاد می شود. شواهد صحرایی برای تشخیص اینشکستگیها ، دیواره خشن است، ضمنا چون شکستگی تحت تاثیر کشش ایجاد شده است، بین دو دیواره شکستگی ، یک باز شدگی دیده می شود که گاهی اوقات ممکن است توسط رگه های معدنی یا غیرمعدنی پر شده باشد.

 

2)                         شکستگی های کششی ناشی از تنش های فشارشی:

اگر یک بلوک سنگی تحت تاثیر تنش های فشارشی قرار گیرد، دو سری شکستگی در سنگها ظاهر خواهد شد، به طوری که سطح این دو سری درزه با هم زاویه ۹۰ درجه تشکیل می دهند. محل تلاقی این دو صفحه موازی با امتداد تنش فشارشی است. این شکستگی ها تحت عنوان شکستگیکششی شناخته شده است.

 

3)                          شکستگی رهایی:

نوع دیگر از شکستگی های کششی که در اثر پی آمدهای بعد از فشارش ایجاد می شود، شکستگی رهایی است. اگر نمونه سنگی را به جای این که در هوای آزاد تحت فشار قرار گیرد، در یک محیط با فشار همه جانبه واقع شود و آنگاه بر آن فشار وارد آید، پس از حذف نیروهای فشارشی ، شکستگیهای متعدد در جهت عمود بر امتداد نیروی فشارشی در جسم به وجود می آید. این نوع از شکستگی کششی را رهایی می نامند.

 

4)                        شکستگیهای کششی در اثر نیروهای کوپل:

اگر جسمی تحت تاثیر نیروهای کوپل قرار گیرد، مثل این است که نیروهای فشارشی و کششی بطور همزمان بر آن موثر بوده اند. پس بطور همزمان در جسم تغییر شکل های میدانهای کشش و فشارش ایجاد می شوند.

 

5)                        شکستگی های ناشی از تنش های پیچشی:

علاوه بر کشش ، فشارش و کوپل عامل دیگری تحت عنوان پیچش می تواند، شکستگی های را در سنگها ایجاد کند. وقتی یک جسم صفحه ای تحت تاثیر پیچش قرار گیرد، تنش های حاصله در آن به صورت تنش های کشش ، فشارشی و برشی جلوه گر می شود.

 

 فرآیند های غیرتکتونیکی ایجاد درزه ها:

عواملی مانند انقباض ناشی از سر شدن ، یا خشک شدن اجسام ، تنش های باقیمانده در توده ها ، حرکات سطحی زمین و اثر متقابل جنس لایه ها در گسترش این نوع درزه ها موثر می باشند.

 

 درزه های ستونی: این درزه ها نوعی از درزه های کششی هستند که بر اثر کاهش حجم در سنگها ایجاد می شوند، این نوع درزه ها معمولا در توده های آذرین بوجود می آیند که در اثر آن گدازه به شکل منشورهایی ایجاد می شود. امتداد این درزه ها در امتداد تنش بیشینه است.

 

 درزه های ناشی از هوازدگی: معمولا سنگها مستقیما و یا به طور غیر مستقیم و از طریق سنگهای اطراف تحت تاثیر هوازدگی قرار می گیرند. به علت حرکت جداگانه قطعات سنگها در ناحیه هوازده اغلب درزه هایی در آنها به وجود می آید.

 

 ساخت ورقه ای یا برگواری: پدیده ورقه ورقه شدن به علت توسعه درزه هایی است که سنگ را به پوسته هایی که انحنای کمی داشته و تقریبا به موازات سطح توپوگرافی است، تقسیم می کنند.

 

 درزه ها در ارتباط با ساختمانهای محلی و توپوگرافی:

این درزه ها شامل موارد زیر می باشند:

 

درزه ها در سنگهای لایه ای یا سنگهایی که به نحوی حالت لایه ای دارد، عموما عمود بر لایه بندی قرار می گیرند و فواصل آنها تابع نوع سنگ و ضخامت لایه است.فواصل درزه ها با ازدیاد ضخامت لایه افزایش می یابد.

 

درزه های ابتدایی تشکیل شده در سنگهای آذرین ، عمود به سطح خارجی پیکره آذرین درونی است.

 

درزه هایی که در ارتباط با چین خوردگی هستند، متنوع و شامل درزه های طولی ، عرضی و مورب می باشند.

 

 ارتباط درزه ها با پدیده های ساختمانی

 

 گسترش درزه ها در ارتباط با چین خوردگی:

 

در بسیاری از حالات درزه های متعددی در حوالی چین ها مشاهده می شوند. این درزه ها در اثر نیروهایی که لایه ها را چین داده اند، بوجود آمده اند. ذکر این نکته لازم است که ممکن است درزه ها بعد از چین خوردگی نیز بر ساختار ناحیه اضافه شوند. پس می توان آنها را به دو گروه ، درزه های همزمان با چین خوردگی و درزه های بعد از آن تقسیم نمود:

 

 درزه های کششی : بعضی از درزه هایی که در حوالی چین ها دیده می شوند، بر محور چین عمودند. این درزه ها را می توان به عنوان درزه های کششی در نظر گرفت زیرا هنگامی که طبقات ، در امتداد عمود بر محور چین تحت فشارش قرار گرفته و چین ها را به وجود می آورند، در امتداد محور چین تحت کشش واقع می شوند، بنابراین در امتداد عمود بر محور چین ، درزه هایی به وجود می آید.

 

 درزه های رهایی : درزه های رهایی ، درزه هایی هستند که به موازات سطح محوری چین ها به وجود می آیند.

 

 درزه های برشی : معمولا دو دسته درزه که با هم زاویه ۶۰ درجه تشکیل می دهند، نیز در حول و حوش چین ها مشاهده می شوند که می توان آنها را به عنوان گستگی های برش تعبیر کرد.

 

 گسترش درزه ها در ارتباط با گسل ها :

 

 درزه های پرمانند : درزه های پرمانند شکافهای کششی مربتط با گسل خوردگی هستند. این درزه ها ، در طرفین سطح گسل و طی زاویه حاده ای نسبت به آن تشکیل می شوند. جهت زاویه حاده بیانگر جهت حرکت نسبی طبقات است.

 

 درزه های برشی : درزه های برشی متقاطع نیز می توانند در ارتباط با گسل هایی باشند که به طور عرضی چین ها را قطع می کند.

 

درزه های استیلولیتی: انفصال سنگ که توسط دو سطح کم و بیش مسطح بوسیله قشر نازکی از رس ، ذغال سنگ ، کلیست یا مواد دیگر پر شده باشد را استیلولیت یا درزه استیلولیتی گویند. این درزه ها را سنگهای آهکی بیشترین فراوانی را دارند

 

بررسی از نقطه نظر سینماتیکی

در این بررسی, اشکال مختلف زمین شناسی, از نقطه نظر نحوة حرکات پوسته زمین, که منجر به ایجاد ساختمان مزبور شده است, مورد بررسی قرار می گیرن. در حقیقت در این حالت چگونگی تشکیل ساختمانهای مختلف, مطالعه می شود.

بررسی تاریخی

مقصود از این بررسی ها, مطالعه چگونگی تشکیل ساختمانهای مختلف, در دوره های خاص زمین شناسی است. زیرا بطوری که می دانیم, در دوره های مختلف دوران زمین شناسی, حرکات تکتونیکی مختلفی وجود داشته است.

بررسی از نظر دینامیکی

در این بررسی, رابطه نیروهای مؤثر برسنگهای زمین و ساختمانهای حاصله ناشی از آنها مورد بررسی قرار میگیرد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۰۵
siamak doostdari

نحوه تهیه گزارش زمین شناسی و فنی

دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۲۷ ب.ظ

نحوه تهیه گزارش زمین شناسی و فنی

 

دراین گزارش که شامل چهارفصل می باشد به نحوه تهیه گزارش زمین شناسی و فنی که شامل خصوصیات زمین شناسی و ژئوتکنیکی می باشد و همچنین برداشت های زمین شناسی که درطول حفاری انجام می گیرد پرداخته شده است.

 

فصل اول- زمین شناسی عمومی

 

1-1-زمین شناسی ناحیه

در این بخش می بایست به لایة زمین‌شناسی عمومی که شامل اطلاعات  مربوط به جنس و سن واحدهای سنگی، مرزهای بین آنها و انواع این مرزها، ویژگی‌های سنگ‌شناسی واحدها و مطالعات ژئوشیمیایی مربوط به آنها، گسله‌ها و چین‌ها می باشند اطلاعات این لایه به عنوان مبنایی برای تهیه لایه های دیگر مورد استفاده قرار می گیرند و لایة زمین‌شناسی مهندسی، شامل ویژگی‌های مهندسی واحدهای سنگی و خاک‌ها می باشد اشاره گردد.

1-1-1-جایگاه زمین شناسی

در تهیه گزارش زمین شناسی می بایست شرح مختصری راجع به جایگاه زمین شناسی منطقه داده شود برای مثال در زیر به شرح مختصری از جایگاه های زمین شناسی سنندج ـ سیرجان و پهنه زاگرس اشاره شده است.

   الف : پهنه سنندج ـ سیرجان

منطقه مورد سخن بخشی از ناآرامترین به عبارت دیگر پویاترین پهنه‌های زمین ساختی ایران است زیرا که پدیده‌های دگرگونی ماگماتیسم و زمین ساخت مکرر و منطبق بر فازهای تکتونیکی جهانی برآن حاکم است.

   در بخش سنندج ـ سیرجان بیشتر سنگها، دگرگونه‌اند که بخش‌های اواری و ریزدانه آنها سیمای تپه ماهوری و براق و سنگهای کربناتی (دگرگونه و یا نادگرگونه ) آن اغلب ستیغ ساز و پرتگاهی هستند.

   توالیهای پلاتفرمی پالئوزوئیک تریاس میانی شامل سنگ آهک و سنگ آهکهای مرمری شده به رنگ خاکستری است که بویژه در شمال بروجرد برونزد دارند و تغییرات سنی آنها از پرمین تا تریاس میانی است.

   رسوبهای انباشته شده در پیش بوم های تریاس بالا ـ ژوراسیک میانی ( سازند شمشک) بخش بزرگی را می‌پوشانند که بطور عمده از نوع شیلهای دگرگونه حاوی لایه‌هایی از سنگ اهک فسیلدار است که کلیواژهای رسلیتی و شیستوارگی شاخص دارند.

   در هورنفلسهای همجوار با توده‌های نفوذی، رگه‌ها و یاعدسیهایی از کوارتز افزوده شده که گاه ارزش اقتصادی دارند. توده‌های نفوذی جای گرفته به درون شیلها و سنگ ماسه‌های ژوراسیک بیشتر از نوع گرانیت، گرانودیوریت و دیوریت هستند که ممکن است با گرانیت الوند هم ریشه باشند و لذا سن کرتاسه بالا دارند.

   سنگهای جوانتر از تریاس بالا ـ ژوراسیک میانی این بخش محدود به ردیف‌های کنگلومرایی پلیوسن ـ کواترنر است که به صورت انباشته‌های بعد از کوهزایی و به هنگام برپایی کوههای زاگرس شکل گرفته‌اند.

   از نگاه تکتونیکی نشانه‌هایی از رویداد کوهزایی سیمرین پیشین به ویژه سیمرین میانی در ناحیه مشهود است که در دگرشکلی آن نقش موثر داشته‌اند.

   ب : پهنه زاگرس

   تمام گستره‌های واقع در باختر دشت چالایخولان ـ سیلاخور تا مرز باختری استان لرستان به واحد ساختاری ـ رسوبی زاگرس تعلق دارند که به لحاظ ثقانهای ساختاری خود به دو زیر پهنه "زاگرس مرتفع" و "زاگرس چین خورده" قابل تقسیم است.

      ـ زیر زون زاگرس مرتفع

   نواحی واقع در باختر محور دورود ـ بروجر تا خاور شهرستان خرم آباد "زاگرس مرتفع" و یا "زاگرس رورانده" نام دارد که بوسیله زون راندگی اصلی به ویژه گسلهای وابسته (گسل دورود) از نواحی خاوری استان (سنندج ـ سیرجان) جدا است ولی گذر آن به زاگرس چین خورده تقریباً تدریجی است.

   در زاگرس مرتفع واحدهای سنگ چینه‌ای روند عمومی شمال باختری ـ جنوب خاوری دارند ولی عموماً به لحاظ عملکرد تنش‌های ساختاری، دگرشکلی آنها پیچیده است که با روند عمومی زاگرس همسو نیست.

در این نواحی افزون بر ردیف های دولومیتی سازند نیریز (ژوراسیک پایین)، کربناتهای سازند سورمه (ژوراسیک میانی ـ بالایی) و سنگ آهکهای ضخیم یاله تا توده‌ای خرد شده کرتاسه از متشکلین ارتفاعات هستند

   در زاگرس مرتفع الگوی ساختاری حاکم نتیجه عملکرد گسله‌های سراسری، گسله‌های راندگی، راندگیهای بریده است که حاصل آن راندگی ورقه‌هایی از سنگها به حجم‌های زیاد از شمال خاور به سمت جنوب باختر است. بررسی محلی راندگی‌ها نشانگر انواع کوچک زاویه است . سطح راندگیها مساوی نیست بنابراین وضع فضایی آنها در همه جا یکسان نمیباشد ولی میلونیتی شدن سنگها هم در فرادیواره وهم در فرودیواره عمومیت دارد. پیشرفت راندگی به حدی است که به تقریب تمامی منطقهاز ورقه‌های روارانده تشکیل شده است که بعضی از آنها کوچک و منفرد و برخی دیگر بزرگ و احتمالاً اجزائی از یک مجموعه دوبلکس هستند.

   زیرزون زاگرس چین خورده

   فیزیوگرافی این بخش عموماً کوهساز با ستغ‌ها بلند و دره‌های عمیق است که گاهی دسترسی به بعضی از آنها بسیار دشوار است . سیمای ناهمواریهای کوهساز هماهنگی کامل با ساختمانیهای زمین‌شناسی دارند به همین رو برچنگی‌ها به صورت کمانهای خمیده و ممتد‌اند که در راستای شمال باختری ـ جنوب خاور دارند. افزون بر اشکال کوهساز واحدهای تپه ماهوری یکی دیگر از ریخت‌های حاکم بر ناحیه است که بطور عموم حاصل سازند شیلی ـ مارنی گورپی فلیش های سازند امیران ، ترادف های گچی سازند گچساران و بالاخره نهشته‌های کنگلومرایی سازند بختیاری است.

   در بخش زاگرس چین خورده استان لرستان توالی پلاتفرمی کامبرین ـ تریاس میانی برونزد ندارد. از توالی کنتینتال شلف تریاس ـ کرتاسه با رخساره خاص اقیانونس تتیس جوان تنها ترادف های کرتاسه بالایی بعضی سازندهای سروک ، ایلام ، گورپی چهره‌های کوهساز هستند.

   سنگهای ترشیاری پایینی نهشته‌های کربناتی پایانی ( سازند آهکی تله زنگ) و یا انباشته‌های اواری ( سازند کشکان) هستند ولی در پاره ای از نواحی مارنهای ژرف سازند پابده فراوان است.

   در بخش زاگرس چین خورده اشکال ساختاری به صورت تاقدیس‌ها و ناودیس‌هایی است که صفحات محوری آنها در راستای شمال باختری ـ جنوب خاوری و تا اندازه‌ای مارپیچ است.

   در هسته تاقدیس‌ها شیب لایه‌ها بسیار کم و گاهی نزدیک به افقی است ولی با دور شدن از محور شیب لایه‌ها افزایش مییابد. به گونه ای که گاهی لایه‌ها شیب های تند دارند و حتی در پهلوی جنوب باختری گاه افزایش شیب به حد برگشتگی می‌رسد لازم به گفتن است که لاگوی تکتونیکی حاکم منحصر به چین خوردگی نیست گاهی تنش های فشارشی به صورت شکستگی نمود دارند.

 

1-1-2- زمین ریخت شناسی

ژئومورفولوژی (به انگلیسی: Geomorphology) از سه واژه یونانی geo به ‌معنای زمین، morphe به‌ معنای شکل و logy به‌معنای دانش یا شناخت تشکیل شده است. در زبان فارسی برابرهای گوناگونی برای بیان یا توصیف اصطلاح ژئومورفولوژی به‌کار برده‌اند که از آن‌جمله می‌توان به زمین‌ریخت‌شناسی، پیکرشناسی زمین، شناخت ناهمواری‌های زمین، شناسایی عوارض زمین، زمین‌شکل‌شناسی، زمین‌شناسی سطحی و... اشاره نمود. با این وجود بیشتر متخصصان و محققان این رشته و سایر رشته‌های مرتبط در کشور ترجیح می‌دهند اصطلاح ژئومورفولوژی را به‌کار ببرند.

ژئومورفولوژی را می‌توان علم مطالعه سیستماتیک و بین‌رشته‌ای لندفرم‌های زمین و مناظر آن‌ها به‌علاوه فرایندهای درونی و بیرونی کره زمین که اشکال را خلق کرده و آن‌ها را تغییر می‌دهند، تعریف نمود. ژئومورفولوژی شاخه‌ای از رشتهٔ جغرافیای طبیعی است که به بررسی چگونگی به‌وجود آمدن اشکال مختلف طبیعی در سطح زمین می‌پردازد و تغییرات حاصل از عوامل درونی و بیرونی زمین را بر روی این اشکال دنبال می‌کند تا بتواند رفتار آنها را تبیین نموده و به پیش بینی آینده آن نایل شود. هدف از این علم، مطالعه اجزای اصلی تشکیل دهندهٔ ناهمواری‌ها می‌باشد و از روش اصولی توصیف علمی ناهمواری شامل شناسایی اجزای متفاوت عوارض زمین و چگونگی روابط بین آن‌ها و طبقه‌بندی این عوارض به‌صورت سیستماتیک بهره می‌گیرد.

به طور کلی ژئومورفولوژی علم شناسایی اشکال ناهمواری‌های زمین است و به مطالعهٔ علمی ویژگی‌های هندسی سطح زمین می‌پردازد. ژئومورفولوژی جدید بیشتر مبتنی بر مقایسه سامان‌مند اشکال ناهمواری‌ها و نهشته‌هایی است که موجب تعیین سن آنها می‌گردد و همچنین تعیین اشکال اولیه و اصلی ناهمواریها و بالاخره شناسایی فرایندها و محیط ریخت‌اقلیمی (مورفوکلیماتیک) هنگامی که ناهمواری‌ها را بوجود آورده‌اند، مورد توجه است. همچنین ژئومورفولوژی از مطالعات آماری برای بررسی اشکال ناهمواری‌ها بهره می‌گیرد و سعی دارد در تحول ناهمواری‌های زمین علی‌رغم پیچیده بودن مساله دینامیک طبیعت، سهم فرایندهای گوناگون ناشی از آب و هوا و پوشش گیاهی و ماهیت سنگ‌ها و ساخت زمین و تغییر شکل‌های زمین‌ساختی (تکتونیکی) و میراث مراحل اولیه تکامل را از نظر دور ندارد.

برای مثال می توان حوضه آبریز بینالود را این چنین توصیف کرد: حوضه آبریز بینالود در مرکز استان خراسان رضوی واقع گردیده است. این منطقه در حدفاصل زون های زمین شناسی بینالود در شمال و ایران مرکزی در جنوب واقع شده و تحت تاثیر عوامل تکتونیکی و فرسایشی قرار گرفته است. به طور عمومی گسل های موثر بر منطقه، از نوع اصلی و فرعی با روند شمال غرب - جنوب شرق می باشند. منطقه مورد مطالعه از نظر زمین ریخت شناسی به دلیل نوع واحدهای سنگی حاکم و رخدادهای تکتونیکی، به طور عمده به شکل دشت می باشد. وجود واحدهای سنگی افیولیتی، باعث گردیده است که رودخانه های اصلی به صورت سابسکوئنت تشکیل گردند. همچنین، به دلیل وجود خصوصیات سنگ شناسی، طرح زهکشی عمدتا از نوع دندریتی است. حوضه آبریز بینالود شامل دو حوضه اصلی بازه حور و کال سیاه بوده که هر کدام دارای پدیده های زمین ریخت شناسی مختلفی می باشند. پدیده های مختلف زمین ریخت شناسی شناسایی شده در حوضه بازه حور و زیر حوضه آن (قره چه)، شامل زمین لغزش، بدلند، فرسایش شیاری، واریزه و خندق می باشند. بیشترین رسوب را خندق ها و فرسایش شیاری تولید می کنند، درصورتی که در حوضه کال سیاه حرکت های توده ای و لغزشی نیز تشکیل شده اند. بیشتر رسوبات توسط حرکت های توده ای و لغزشی تولید می شوند. در این منطقه، مطالعات زمین ریخت شناسی می تواند به شناسایی مناطق رسوب زا و نحوه حمل آن کمک نماید.

 

1-1-3-سنگ چینه شناسی

برای مثال می توان در مورد چینه شناسی منطقه به صورت زیر توضیحاتی را ارائه داد.

1-1-3-1- واحد دگرگونی خفیف کرتاسه(Ks) :

این نواحی در واحد متعلق به کرتاسه قرار دارد که شامل ردیفی گسترده از جنس اسیلت ، ماسه سنگ دگرگونه، ماسه‌سنگ و به طور فرعی فیلیت است. اگرچه در نقشه زمین‌شناسی 1:100،000 این واحد با نام واحد فیلیتی خوانده شده است اما در گستره طرح فیلیت لیتولوژی غالب به شمار نمی‌رود و به صورت میان لایه در برخی گستره‌ها مشاهده می شود.  کلیواژ به عنوان مهمترین عنصر ساختاری در توده سنگ مطرح است که در افقهای متشکل از تناوب فیلیت و اسلیت چین خوردگیهای فرعی به ظهور ساختار مواج در طبقات سنگی منجر شده است ( شکل شماره1-1). در گمانه‌ها نیز فیلیت ترکیب سنگ‌شناسی فرعی محسوب می‌گردد. ماسه‌سنگها عموماً ریزدانه هستند و در برخی افقها به لای سنگ تبدیل می‌شود اما وجه غالب ماسه سنگ است. این واحد که در مقیاس منطقه‌ای نیز از اهمیت زیادی برخوردار است گسترده ترین ردیف سنگی کرتاسه به‌شمار می‌رود رنگ عمومی سنگ خاکستری تیره و در برخی افقها به دلیل تمرکز مواد آلی به خاکـستری مایل به سـیاه تبدیل می شود.

1-1-3-2- آمیزه افیولیتی

در این محدوده ، مرز طبیعی نوار اسلیتی  با واحدی است که بر پایه جایگاه و لیتولوژی به آمیزه رنگین که باقیمانده پوسته اقیانوسی است تعلق دارد. از محدوده خروجی تونل که گمانه های اکتشافی در آن حفر شده است به سوی پایین دست تکیه گاه راست دره کلاس از آهک متوسط لایه‌ای تشکیل شده است که ادامه آن به سوی بالادست تداوم دارد. این گسترش با ظهور مجموعه ای از سنگهای اولترابازیک است که در افقهایی در اثر دگرسانی به سرپانتین تا تالک تبدیل شده است. اگرچه در مجموعه آمیزه‌ای افیولیتی توالی خاصی از لیتولوژیهای مختلف وجود ندارد و در بیشتر نواحی لیتولوژیهای مختلف به صورت درهم ریخته دیده‌می‌شود  اما در برخی محدوده ها بین آهکها و اولترابازیکها مرزهای مشخصی دیده می شود.

1-2- هیدروژئولوژی

هیدروژئولوژی دانشی است که از آب های زیرزمینی بحث می کند و به عنوان شعبه ای از زمین شناسی ، منشأ ، ترکیب ، خواص ، کیفیت ، گسترش و حرکت آب را در داخل قشرهای زمین مورد مطالعه قرار می دهد .

با توجه به اینکه آب های زیرزمینی کلاً از نزولات جوی سرچشمه گرفته و در ضمن نفوذ در لایه های زمین تحت تأثیر خواص شیمیایی و فیزیکی سنگ ها قرار می گیرند . بنابراین انجام مطالعات جامع در روی آب های زیرزمینی مستلزم شناخت عوامل متعددی از محیط است که بطور مستقیم یا غیر مستقیم کیفیت و کمیت آب های زیرزمینی را تحت تأثیر خود قرار می دهند . به همین دلیل شعب دیگری از علوم نظیر متئورلوژی ( آب و هوا شناسی ) ، هیدرولوژی ( آب های سطحی ) ، پدولوژی ( خاک شناسی ) و ژئوشیمی به هیدروژئولوژی کمک می کنند و بدینسان هیدروژئولوژی مجموعه متنوعی از دانستنیها را که به یک هدف کم و بیش محدود و معین وابستگی پیدا می کنند ترکیب می دهد و از آنها تشکیل می یابد .

فصل دوم:زمین شناسی مهندسی

2-1- آزمایشهای آزمایشگاهی

بمنظور تعیین خصوصیات فیزیکی و مکانیکی توده سنگها و نیز طبقه‌بندی آنها، آزمایشهای آزمایشگاهی برروی نمونه‌های اخذ شده از گمانه‌ها، مطابق با روشهای پیشنهادی انجمن بین‌المللی مکانیک سنگ(ISRM) و استاندارد (ASTM) انجام گردد. انواع آزمایشهای انجام شده به شرح ذیل می‌باشد:

آزمایشهای تعیین مشخصات فیزیکی: وزن مخصوص (درحالت خشک و اشباع)، جذب آب، تخلخل

آزمایش مقاومت فشاری نامحصور( U.C.S) به همراه اندازه‌گیری مدول‌الاستیسیته

آزمایش مقاومت فشاری محصور(سه محوری )

آزمایش برش مستقیم برروی نمونه‌های اره بر شده

آزمایش برش مستقیم برروی نمونه‌های درزة طبیعی

آزمایش کشش غیر مستقیم (‌برزیلی)

آزمایش بار نقطه ای

 


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۲۷
siamak doostdari

توضیحات

در این بخش به کلیه پیش نیاز های علمی و ابزاری و دستور عمل های برداشت زمین شناسی اشاره شده خواهد شد.
برخی از عناوین ارائه شده در این فایل عبارتند  از :

1.       وسایل و ابزار مورد نیاز برداشت زمین شناسی

2.      مشاهدات صحرایی

3.      سنگ شناسی

4.      جمع آوری نمونه ها

5.      تعیین امتداد درزه و لایه بندی با استفاده از کمپاس

6.       اندازه گیری ارتفاع توپو گرافی با استفاده از کمپاس

7.      تعیین اختلاف ارتفاع توسط ترازیابی

8.      روش برداشت مقاطع زمین شناسی

9.      تعیین شیب ظاهری و واقعی

10.  تهیه نقشه زمین شناسی و گزارش نهایی

11.  نحوه نوشتن گزارش زمین شناسی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۲۰
siamak doostdari

کمپاس و کاربرد های آن

دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۴۲ ق.ظ

کــــمـــپـــاس

فهرست مطالبی که در ادامه مطلب می خوانید :

کمپاس و کاربرد های آن

کمپاس برانتون ( قطب نمای جیبی  )

ساختمان کمپاس برانتون

مقیاس های آزیموت و بیرینگ

مقیاس های آزیموت و بیرینگ برای تعیین جهات جغرافیایی

نگهداری و تنظیمات کمپاس

 انحراف مغناطیسی و تصحیح کمپاس

تعیین انحراف مغناطیسی

 تنظیم انحراف مغناطیسی در کمپاس

کارآیی کمپاس

تعاریف

روش های برداشت اطلاعات بوسیله کمپاس

 اندازه گیری موقعیت ساختار های خطی

 اندازه گیری زاویه پیچ برای عناصر خطی

 اندازه گیری زوایای قائم، ارتفاع و فاصله

اندازه گیری ضخامت حقیقی لایه ها

اندازه گیری موقعیت صفحات

روش مستقیم بدست آوردن امتداد لایه

 اندازه گیری شیب توپوگرافی از دور

 بدست آوردن موقعیت یک خط مابین دو نقطه

 اندازه گیری موقعیت یک صفحه با تکنیک دو خط

 استفاده از کمپاس برای تعیین دو نقطه هم ارتفاع

 یافتن موقعیت با استفاده از کمپاس و نقشه

یافتن موقعیت خود بر روی نقشه

جهت یابی بدون کمک قطب نما

 

کمپاس و کاربرد های آن:

مهارت در استفاده از ابزار های زمین شناسی برای زمین شناس امروز بسیار مهم و اساسی به نظر می رسد و می تواند او را در برداشت های صحرایی بسیار کمک نماید. کمپاس یکی از وسایل اصلی زمین شناسان در برداشت های صحرایی می باشد که مهارت در استفاده از آن می تواند یک زمین شناس حرفه ای را در رسیدن به هدفش کمک نماید. کمپاس توسط بسیاری از زمین شناسان برای نقشه برداری صحرایی از موضوعات زمین شناسی استفاده می شود. زمین شناسان بیشترین استفاده را از کمپاس برانتون می کنند اما باستان شناسان، مهندسین محیط زیست و نقشه برداران نیز از قابلیت های این وسیله استفاده می نمایند. کمپاس برانتون در واقع یک قطب نماست که به دلیل داشتن شیب سنج و قابلیت حمل راحت به سایر قطب نماها برتری دارد و می تواند به هر دو روش نشانه روی کمری و چشمی مورد استفاده قرار گیرد. اندازه گیری دقیق ساختار های زمین شناسی مانند خط لولای یک چین، اثر سطح محوری و صفحه محوری و نقشه برداری زمین شناسی بدون استفاده از کمپاس برانتون غیرممکن و کاری نشدنی است. در این نوشتار ما کاربرد کمپاس برانتون را در اندازه گیری تغییرات خطی و صفحه ای ساختمان های زمین شناسی ( ساختمانی، رسوبی و چینه شناسی) مرور می کنیم و در مورد استفاده کمپاس در نقشه برداری و اندازه گیری مقاطع چینه شناسی ، اندازه گیری زوایا، ارتفاع و ... بحث می نمائیم.

 

کمپاس برانتون ( قطب نمای جیبی )

نخستین بار یک زمین شناس کانادایی به نام D.W. Brunton کمپاس برانتون را طراحی کرد که سپس توسط کمپانی William Ainsworth در دنورامریکا ساخته شد. با وجود طراحی بادوام آن، آینه ظریف و بخش های شیشه ای آن در مقابل ضربه و رطوبت آسیب پذیر بوده و پس از هر بار استفاده نیاز به تعمیر و آماده سازی برای استفاده مجدد داشتند. از سال 1972 برانتون های اصلی بوسیله کمپانی برانتون در ریورتون ایالت وایومینگ امریکا (Riverton, Wyoming) ساخته و به بازار عرضه شدند. نمونه های مشابه از آن به مرور زمان در سوئد، چین، ژاپن و آلمان ساخته شد و امروزه در بازار موجود است.

 

  

قطعات کمپاس برونتون

 

ساختمان کمپاس برانتون:


 کمپاس برانتون از سه قسمت ، بدنه اصلی (box)، بازوی نشانه روی (sighting arm) و درپوش (lid)، تشکیل شده است.

 

 1) بخش بدنه اصلی:


حاوی قطعات مهمی است که عبارتند از:


الف ) عقربه (
Needle)که دارای دو جهت است، یکی جهت شمال ( در کمپاس برانتون های اصلی عموما به رنگ سفید است و در برخی نمونه های مشابه با N مشخص شده است) و دیگری که به رنگ سیاه است جهت جنوب را نشان می دهد.

ب) تراز چشم گاوی (Bull's eye level) تراز کروی که برای خواندن زوایای افقی استفاده می شود.

ج) تراز شیب سنج (Clinometer level) یا همان تراز استوانه ای.

د) صفحه مدرج شیب سنج ( (Clinometer Scale برای خواندن زوایای قائم.


ر) دستگاه تعدیل (
Damping mechanism) برای تخفیف در حرکت نوسانی عقربه و پایداری بیشتر آن

ز) دکمه قفل کننده عقربه (Lift pin)

س) پیچ برنجی کناری

ش) میخ شاخص(Side brass screw and Index pin) برای تنظیم و نشان دادن انحراف مغناطیسی.


ص) صفحه دایره مدرج (
Graduated circle) برای خواندن امتداد.

 

2 ) درپوش: بوسیله یک لولا به بدنه متصل می گردد و شامل:


الف ) یک آینه(
Mirror) با یک خط محوری.


ب ) پنجره نشانه روی بیضوی شکل(
Sighting window)برای نشانه روی به روش های کمری و چشمی.


ج) روزنه دید (
Sight).


 3) بازوی بلند نشانه روی:بوسیله یک لولا به بدنه متصل شده دارای:

شکاف بیضوی کشیده بر روی طول خود برای مشاهده ساختار های خطی.نوک نشانه روی خم شونده(Sighting tip) برای تراز کردن خط دید.

 

مقیاس های آزیموت و بیرینگ :

صفحه مدرج کمپاس برانتون بر مبنای دو مقیاس قدیمی طراحی شده است.

الف ) مقیاس آزیموت: که در آن برای نشان دادن جهات از سه رقم استفاده می شود به عنوان مثال برای شمال 000 یا 360 درجه و برای جنوب 180 درجه. در این مقیاس تنها جهت شمال مبنای اندازه گیری ها است و یک راستا بر مبنای جهت گیری آن نسبت به شمال از 0 تا 360 درجه تعیین موقعیت می شود.

ب ) مقیاس ربع دایره ( بیرینگ ): که در آن از حروف و ارقام استفاده می شود ( مثل N60oE, S20oW) در چهار ربع 90 درجه (NE, SE, SW, NW) مدرج شده است. راستای شمال و جنوب به ترتیب در بالا و پایین صفر درجه را نشان می دهند. در این مقیاس شمال و جنوب مبنای اندازه گیری منظور می شوند.

 

مقیاس های آزیموت و بیرینگ برای تعیین جهات جغرافیایی :

 راستای یک خط بر روی زمین بوسیله موقعیت آن خط مشخص می شود، که زاویه افقی بین خط و مرجع (معمولا شمال در بیرینگ و 000 در مقیاس آزیموت ) می باشد. البته مرجع در مقیاس بیرینگ، هنگامی که راستای یک ساختار به سمت جنوب خوانده می شود، جنوب هم می تواند باشد.

موقعیت E و W در صفحه مدرج معکوس است، یعنی E در سمت چپ صفحه مدرج ( معادل شماره 9ساعت ) و W در سمت راست صفحه ( معادل شماره 3 ساعت) بر روی صفحه مشخص شده اند. این حالت برای اصلاح در خواندن زاویه طراحی شده است. شایان ذکر است حتی وقتیکه صفحه مدرج چرخانده می شود، نوک شمال (سفید رنگ) عقربه کمپاس همیشه رو به شمال قرار می گیرد. برای مثال برای خواندن زاویه 045 ، ما صفحه را تراز کرده و به سمت راست شمال (جهت عقربه های ساعت ) می چرخیم، اما نوک شمال عقربه به سمت چپ شمال می گردد ( خلاف عقربه های ساعت )، یعنی جایی که شرق برروی صفحه مدرج حک شده است و ما زاویه صحیح را قرائت می کنیم.

 

نگهداری و تنظیمات کمپاس:


 کمپاس دستگاهی دقیق و حساس است و هرگز نباید هنگام قدم زدن کمپاس را به صورت درباز حمل نمود. چنانچه کمپاس در حین عملیات صحرایی آسیب ببیند چنانچه آینه و شیشه محافظ اضافی به همراه داشته باشیم می توانیم آن را تعویض کنیم، اما اگر لولا خم شود و یا محفظه های تراز بشکند، باید کمپاس را برای تعمیر به کارخانه سازنده فرستاد. چنانچه کمپاس در هوای بارانی مورد استفاده قرار گیرد و یا آب به درون آن نفوذ کند، باید کمپاس را باز کرده و آن را خشک کنیم چراکه اگر تکیه گاه عقربه خیس باشد، عقربه صحیح عمل نخواهد کرد. آینه کمپاس را می توان با ضربه زدن به زائه کوچک نگهدارنده و برداشتن یک واشر فنری شبیه واشری که بر روی جعبه است، بیرون آورده و آینه جدید را جایگزین آن کرد. این آینه را باید طوری قرار دهیم که خط سیاه نشانه روی آن در زاویه ای عمود بر محور لولای درپوش کمپاس قرار گیرد. این کار را می توانیم با چرخاندن آینه تا زمانی که خط نشانه روی آینه از وسط دریچه نشانه روی بگذرد، انجام دهیم. عمل میزان را سپس با بستن درپوش کمپاس بر روی نوک برگردانده شده بازوی نشانه روی و مشخص نمودن تطابق نوک بازو با خط وسط آینه امتحان کنیم.

 

 انحراف مغناطیسی و تصحیح کمپاس:


زمین دارای قطب های جغرافیایی یا شمال و جنوب حقیقی یعنی جایی که محور های چرخش زمین سطح آن را قطع می کنند، و قطب های مغناطیسی است، یعنی جایی که خطوط میدان مغناطیسی به صورت واگرا از زمین خارج (جنوب مغناطیسی ) و یا به صورت همگرا به آن وارد ( شمال مغناطیسی ) می شوند.

عقربه کمپاس برانتون به عنوان یک وسیله مغناطیسی ( یک آهنربا) وقتیکه آزادانه معلق شود قطب های مغناطیسی را یافته و در جهت آنها آرایش می گیرد یعنی جایی که عموما شمال واقعی نیست ( بجز برخی مناطق کره زمین). عقربه کمپاس یک آهنربا است و قطب شمال هر آهنربایی در صورتیکه آهنربا آزادانه حرکت کند بوسیله شمال مغناطیسی دفع می شود. در واقع می توان نام صحیح این انتهای عقربه را قطب شمالجو (north seeking pole) نامید. نقشه ها قطب مغناطیسی در نیمکره شمالی را " قطب شمال مغناطیسی" مشخص می کنند.

 زاویه بین شمال حقیقی و شمال مغناطیسی " میل مغناطیسی " (magnetic declination) نامیده می شود. میل مغناطیسی با موقعیت، زمان ( سالانه و روزانه )، ناهنجاری های مغناطیسی محلی، ارتفاع (جزئی و قابل صرف نظر) و فعالیت های مغناطیسی خورشید تغییر می کند (Goulet, 1999). درواقع میل زاویه بین نقطه ای که عقربه کمپاس به عنوان شمال نشان می دهد و شمال حقیقی می باشد. میل مغناطیسی در طول خطوطی که اصطلاحا خطوط هم ارز (isogonic lines) نامیده می شوند ثابت هستند. خط فرضی با میل مغناطیسی صفر درجه از غرب خلیج هودسن، دریاچه سوپریور، دریاچه میشیگان و فلوریدا عبور می کند. قطب شمال مغناطیسی در سال 1999 در موقعیت 79.8° N, and 107.0° W, 75 در مناطق قطبی کانادا در فاصله 1140 کیلومتری از شمال واقعی قرار داشت. زاویه قائم بین بردار های مغناطیسی به سطح (افق) زمین وابسته است و زاویه انحراف مغناطیسی (magnetic inclination) نامیده می شود و با تغییر عرض جغرافیایی تغییر می کند. این زاویه در قطب مغناطیسی 90 درجه و در استوای مغناطیسی صفر درجه است.

 

تعیین انحراف مغناطیسی:

اگر عقربه کمپاس شرق یا غرب شمال واقعی را به عنوان شمال مشخص نماید، این اختلاف به ترتیب انحراف مغناطیسی شرقی یا غربی نامیده می شود. شمال مغناطیسی (MN) هم در نیمکره شمالی و هم در نیمکره جنوبی به عنوان مرجع انحراف مغناطیسی است. برای تعیین انحراف مغناطیسی در یک منطقه مورد مطالعه ما می توانیم از موارد زیر استفاده کنیم:


1) نقشه های توپوگرافی چاپ شده: در برخی نقشه ها انحراف مغناطیسی منطقه بوسیله زاویه بین دو پیکان شمال مغناطیسی (
MN) و شمال حقیقی (GN) نشان داده شده است.


2) نمودار های ایزوگونی چاپ شده و یا موجود در وب سایت ها: که انحراف مغناطیسی را نشان می دهند.


3) حسابگر آنلاین برای مشخص نمودن آخرین انحراف مغناطیسی برای یک موقعیت مشخص (طول و عرض جغرافیایی) و زمان مشخص.

 

 تنظیم انحراف مغناطیسی در کمپاس:


انحراف مغناطیسی بوسیله چرخاندن پیچ برنجی که در کناره بدنه کمپاس وجود دارد تنظیم و تصحیح می گردد. برای یک انحراف غربی 15 درجه ( یعنی شمال مغناطیسی 15 درجه در غرب شمال حقیقی قرار دارد) صفحه مدرج به سمت غرب یعنی در خلاف جهت چرخش عقربه های ساعت ( با چرخاندن پیچ ) چرخانده می شود تا میخ شاخص روی
N15W در مقیاس بیرینگ ویا 345 درجه در مقیاس آزیموت قرار گیرد. برای یک انحراف 15 درجه شرقی، صفحه مدرج به سمت شرق چرخانده می شود ( در جهت چرخش عقربه های ساعت ) تا میخ شاخص روی N15E در مقیاس بیرینگ ویا 015 درجه در مقیاس آزیموت قرار گیرد. در ایران انحراف مغناطیسی به سمت شرق است و مقدار زاویه آن در مکان های مختلف متفاوت است.

 

کارآیی کمپاس:


برای تهیه یک نقشه و یا تحلیل زمین شناسی و ساختاری یک منطقه باید مشخصات و موقعیت ساختارهای صفحه ای و خطی آن منطقه برداشت شود. زمین شناسان نمی توانند بدون دانستن چگونگی استفاده از کمپاس برای بدست آوردن اطلاعات ساختاری و تشخیص مرز واحد های ساختاری، یک نقشه مفید تولید کرده و یا اطلاعات مفید بدست آورند. بنابراین ما نیاز داریم که چگونگی اندازه گیری ساختار های خطی و صفحه ای را برای تمام انواع ساختمان ها مثل عناصر رسوبی و ساختمانی و مرز های سنگ چینه ای نقشه ها، بدانیم.
 یک کمپاس دارای کارآیی های فراوانی است که تعدادی از مهمترین این کاربردها در زیر توضیح داده می شود:

 

1) اندازه گیری موقعیت ساختار های خطی

 2) اندازه گیری زاویه پیچ برای عناصر خطی

3) اندازه گیری زوایای قائم، ارتفاع و فاصله

 4) اندازه گیری ضخامت حقیقی لایه ها

5) اندازه گیری موقعیت صفحات

6) بدست آوردن موقعیت یک خط مابین دو نقطه

7) اندازه گیری موقعیت یک صفحه با تکنیک دو خط

8) تعیین دو نقطه هم ارتفاع

9) تعیین موقعیت با استفاده از کمپاس و نقشه

 

تعاریف:
وضعیت ساختارهای خطی و صفحه ای دارای دو مشخصه اصلی است: راستا و میل.

 "راستا" زاویه افقی بین یک خط و راستای مشخص است ( شمال یا جنوب ). یک "خط" یا تصویر افقی یک ساختار خطی شیبدار است یا یک خط افقی روی یک صفحه شیبدار.

 "میل" یک مشخصه عددی است یعنی فقط یک عدد است ( مثل 045o یا N45oE). زاویه میل به عبارت دیگر زاویه قائم بین ساختار خطی یا صفحه ای و سطح افق است. به صورت قرار دادی زوایه میل را از افق به سمت پایین حساب می کنند یعنی ما زاویه یک ساختار نسبت به افق را به سمت پایین حساب می کنیم نه بالا، خصوصا وقتی که داده ها را بر روی نیمکره پایینی شبکه استریونت وارد می کنیم ( بلورشناسان از نیمکره بالایی نیز برای بلور ها استفاده می کنند).   میل یک بردار است یعنی دارای دو مولفه می باشد: یک مقدارمیل (زاویه زیر سطح افق)و یک سمت میل(جهتی که ساختار صفحه ای به آن طرف شیب دارد مثل 30o NW ) این در وضعیت عمومی است و دو مولفه یعنی راستا و میل در عناصر خطی و صفحه ای معانی متفاوتی پیدا می کنند. برای ساختار های صفحه ای مانند لایه بندی ) مرز های لایه ها )، گسل، فولیاسیون و عناصر صفحه ای، روند و میل به امتداد و شیب تبدیل می شوند که امتداد یک کمیت عددی و شیب یک کمیت برداری است.

 امتداد موقعیت یک خط افقی بر روی صفحه حاوی آن است. چون امتداد راستای یک خط افقی است می توان راستای هر یک از دو سمت آن را قرائت کرد. بنابراین 000o و 180oامتداد های مشابه هستند.

 شیب تمایل یک صفحه شیبدار است. برای ساختار های خطی مانند یک خط لولا، محور یا خطوارگی، ما از روند (trend) و میل (plunge) برای نشان دادن راستا و شیب استفاده می کنیم. شایان ذکر است که صفحات افقی فاقد هر گونه امتدادی هستند زیرا آنها خط افق را در طول یک خط قطع نمی کنند.

   روند، راستای یک ساختار خطی است در جهتی که آن ساختار به آن سمت شیب دارد.   میل، مقدار شیب آن ساختار خطی است.   برای مثال 30 ، 060 به این صورت هم نوشته می شود 30 N60oE که روند و میل را مشخص می کند نشان دهنده خطی است که دارای میل 30 درجه و روند 060 است.

شایان ذکر است که خطوط قائم روند خاصی ندارد و روند یک ساختار خطی غیر افقی می بایست از یک مرجع (مثل شمال) به سمتی که خط میل دارد خوانده شود.   بنابراین روندهای 000 و 180 درجه برای ساختار های خطی یکسان نیستند (تفاوت روند و امتداد). ساختار های خطی همچنین با زاویه پیچ (pitch) آن روی یک صفحه مشخص نیز تعریف می شود. روند هر خط در یک صفحه قائم از امتداد آن صفحه طبعیت می کند.

 "زاویه پیچ" زاویه حاده ای است که خط با امتداد صفحه ای که در آن قرار گرفته است می سازد. برای مثال یک پیچ 40SW ( به صورت 40 درجه از جنوب غرب خوانده می شود) به این معنی است که خط دارای زاویه پیچ 40 درجه از ( نه به سمت ) جنوب غرب انتهای جنوب غربی خط امتداد صفحه ای است که خط در آن قرار گرفته است. لازم به ذکر است که زاویه پیچ عموما یک زاویه قائم یا افقی نیست مگر برای صفحات افقی و قائمی که حاوی عناصر خطی باشند. زاویه پیچ یک جایگزین برای روند و میل است، اگرچه گاهی تنها راه مفید برای اندازه گیری صحیح مشخصات یک خط است، بویژه زمانی که خط دارای میل زیادی است.

 

روش های برداشت اطلاعات بوسیله کمپاس:


برای برداشت اطلاعات بوسیله یک کمپاس دو روش عمده وجود دارد:

1 ) روش مستقیم: در این روش بدنه کمپاس مستقیما با ساختار مورد نظر تماس داشته و اطلاعات دقیق برداشت می شود.


 2 ) روش غیر مستقیم: در این روش کمپاس با ساختار مورد نظر فاصله دارد و اطلاعات از راه دور برداشت می شود. به این روش نشانه روی می گویند، یعنی کاربر کمپاس بوسیله کمپاس به سمت سوژه مورد نظر نشانه رفته و اطلاعات مورد نظر خود را برداشت می کند.  در این روش با توجه به موقعیت قرارگیری سوژه نسبت به کاربر از دو روش نشانه روی استفاده می شود:


 الف) روش نشانه روی کمری: این روش برای نشانه روی و برداشت اطلاعات نقاطی که بالاتر از کاربر هستند ( یعنی نقاطی که در ارتفاع بیشتری قرار دارند) استفاده می شود. در این روش کمپاس را در کف دست قرار داده و در حالیکه درپوش حاوی آینه نزدیک به بدن ما قرار دارد، تصویر شیء مورد نظر را در داخل آینه یافته و آن را با خط محور آینه و شکاف بازوی نشانه روی منطبق می کنیم و تراز کروی (چشم گاوی) را تنظیم کرده و اطلاعات مورد نظر خود را می خوانیم.

 

طریقه در دست گرفتن کمپاس در نشانه روی کمری

 

 ب) روش نشانه روی چشمی: این روش برای سوژه هایی که هم ارتفاع یا پایین تر از کاربر قرار دارند کاربرد دارد. در این روش ابتدا بازوی نشانه روی را در امتداد بدنه کمپاس قرار داده و زائده انتهایی را بر بازو عمود می کنیم. درپوش کمپاس را در حالتی می گیریم که با بدنه آن زاویه 30 تا 40 درجه بسازد ( زاویه ای که بتوان از آینه صفحه مدرج را دید). حال کمپاس را روی دست گرفته و به سمت شیء نشانه می رویم، در حالیکه از روزنه دید به پنجره نشانه روی روی آینه و شیء نشانه رفته ایم،پس از حصول اطمینان از تراز بودن تراز کروی، اطلاعات مورد نظر را می خوانیم. هرچه دست کشیده تر باشد اطلاعات برداشت شده صحیح تر خواهد بود.

 

نشانه روی چشمی برای سوژه هم ارتفاع

در صورتیکه شیء مورد نظر در ارتفاع پایین تری نسبت به کاربر قرار گرفته باشد، می توان بازوی نشانه روی را به عنوان پایه در زیر درپوش کمپاس قرار داده و از شکاف بازو به پنجره نشانه روی و شیء نگریست و پس از تراز کردن تراز کروی، اطلاعات مورد نظر را برداشت نمود.

اندازه گیری موقعیت ساختار های خطی:


اندازه گیری روند و میل:


اگر ساختار خطی پایین تر از خط دید ما قرار گرفته باشد، بازوی نشانه روی و در پوش کمپاس را باز کرده و شکاف بلند بازو را موازی با ساختار خطی می گیریم. اگر ساختار خطی بالاتر از سر ما قرار داشت ( مثلا روی لایه ای در بالای سرمان) زیر ساختار ایستاده و ساختار خطی را با خط سیاه محور آینه درپوش کمپاس در یک ردیف قرار می دهیم. در هر دو حالت کمپاس را بوسیله تراز کروی ( تراز چشم گاوی) تراز می کنیم. اگر ساختار خطی دارای میل بود تنها یکی از جهات عقربه ( شمالی یا جنوبی) روند صحیح ساختار خطی را نشان می دهد.

 نکته: عموما بسیاری از زمین شناسان مبتدی دچار اشتباه در خواندن روند صحیح می شوند. برخی افراد عادت دارند که تنها جهت شمالی ( به رنگ سفید) عقربه کمپاس را بخوانند و یا برعکس، که این باعث اشتباه شایع در خواندن روند ساختار خطی می شود. هنگام استفاده از کمپاس برانتون باید فاقد حساسیت نسبت به جهت خاص باشیم و تنها جهت عقربه ای که راستای صحیح میل خط را نشان می دهد بخوانیم ( جهتی که خط به سمت پایین شیب دارد، نه بالا). بنابراین زمانی که مشخصات یک خط را می خوانیم همیشه تنها روند یکی از جهات عقربه کمپاس صحیح است.

 برای مشخص کردن جهت صحیح، ما باید از جهات جغرافیایی محلی ، یعنی از جهت شمال یا جنوب در صحرا در هر لحظه آگاه باشیم. برای مثال، اگر ساختار خطی ای را که به سمت جنوب (جنوب یا جایی در ربع جنوب غربی یا جنوب شرقی) میل دارد اندازه گیری می کنیم، باید روند عقربه ای را که یکی از این جهات جنوبی را نشان می دهد بخوانیم ( مثلا 120o یا S60o E) نه جهات مقابل آن در سمت شمال ( 300o یا N60oW ) را که بوسیله جهت دیگر عقربه نمایش داده می شود. پس برای یک خط روند های 120o و 300oمعادل یکدیگر نیستند و تنها یکی از جهات صحیح است ( در این مثال 120o یا S60o E). جهت صحیح روند ممکن است با جهت سفید عقربه و یا جهت سیاه آن نشان داده شود. رنگ عقربه منوط به چگونگی در دست گرفتن کمپاس (بازوی متحرک در نزدیک بدن و یا مقابل) و جهت دید ما در صحرا ( به سمت شمال یا جنوب) می باشد. بنابراین برای احتراز از خطاهای رایج، مهم نیست که کمپاس را چگونه در دست گرفته اید و یا به چه سمتی ایستاده اید، تنها بدانید که شمال یا جنوب جغرافیایی در موقعیتی که ایستاده اید کجاست و از خودتان این سئوال را بپرسید: خط به کدام سمت پایین می رود ( یعنی میل دارد) ؟ اگر به سمت شمال میل دارد، عقربه ای را که سمت شمال یا شمال شرقی یا شمال غربی را نشان می دهد (سفید یا سیاه) بخوانید نه جهت مقابل آن را. این راحت ترین و کاربردی ترین راه برای اندازه گیری صحیح یک خط است. البته اگر یک ساختار خطی میل نداشته باشد ( یک حالت ویژه)، می توان آزادانه هر کدام از جهات سفید یا سیاه عقربه را قرائت کرد، زیرا خط افقی است (هر دو جهت مشابه است.)

مثال: ما قله یک ریپل مارک که تقریبا روندی به سمت شمال دارد را اندازه می گیریم ( ما در صحرا جهت شمال را می دانیم زیرا کمپاس داریم!). قله ریپل مارک دارای میل است و روی لایه بندی که خود دارای شیب است قرار گرفته است. بازوی نشانه روی کمپاس را با قله ریپل مارک در یک راستا قرار داده و روندی را که یکی از جهات شمالی یا جنوبی عقربه ( سفید یا سیاه) که به شمال نزدیک تر است نشان می دهد، می خوانیم. بنابراین اگر جهت سیاه عقربه N20oW را مشخص کند و جهت سفید آن S20oE ، ما باید جهت سیاه عقربه را بخوانیم. اشتباها تصور نکنید که جهت سفید عقربه شمال را به شما می دهد و شما باید آن را بخوانید که این اشتباه رایجی است.

 

 اندازه گیری زاویه پیچ برای عناصر خطی:


چنانچه ساختار خطی مورد نظر دارای میل تندی بود بهتر است به جای روند و میل از زاویه پیچ استفاده شود. اندازه گیری زاویه پیچ تنها در حالتی ممکن است که ساختار خطی بر روی یک سطح فیزیکی قرار گرفته باشد. برای مثال اگر دسته ای از خش لغزهای مایل بر روی سطح یک گسل وجود داشته باشد، این خش لغزها را به این صورت اندازه گیری می کنیم. ابتدا صفحه ای را که حاوی ساختار های خطی است اندازه گیری می کنیم( یعنی گسل). سپس زاویه پیچ خش لغزها روی صفحه گسل را به طریقه زیر اندازه می گیریم. یک حلقه کروی برجسته در پشت کمپاس برانتون وجود دارد که برای اندازه گیری زاویه پیچ طراحی شده است. در و بازوی کمپاس را کاملا باز کرده و لبه در و بدنه آن را با ساختار خطی مورد نظر در یک ردیف قرار می دهیم تا زمانیکه حلقه پشت کمپاس به سطح گسل مماس شود. اگر شیب سنج استوانه ای در این حالت تراز نشد به آرامی بدنه کمپاس را حرکت داده و اندکی شیب سنج را می چرخانیم و بدنه کمپاس را به محل اولیه بر می گردانیم تا زمانیکه لبه با خط تراز شود. اگر شیب سنج تراز نشد، این مرحله را چندین بار تکرار می کنیم تا زمانی که شیب سنج لبه کمپاس را به موازات خش لغز تراز نماید و حلقه زیر کمپاس به طور کامل به روی صفحه گسل خوابیده باشد. در این حالت عدد روی صفحه مدرج شیب سنج را که نشانگر شیب سنج مقابل آن ایستاده است می خوانیم. این روش یک فرایند آزمون و خطا برای بدست آوردن زاویه پیچ است و برای کسب مهارت نیاز به تمرین و ممارست دارد.

 

 اندازه گیری زوایای قائم، ارتفاع و فاصله:

برای اندازه گیری زوایای قائم، درپوش را خم کرده و کمپاس را همانگونه که برای اندازه گیری میل ساختار های خطی شرح داده شد یعنی با شیب سنج استفاده می کنیم. زاویه قائم (q ) می تواند برای محاسبه ارتفاع (h ) یک جسم یا شیء (مثل دیوار، برج و قله کوه) با استفاده از فرمول h = x tan q مورد استفاده قرار گیرد، البته باید فاصله (x ) با جسم را بدانیم.
همچنین می توانیم از توابع مثلثاتی برای محاسبه فاصله افقی (
x) از نقطه A تا یک جسم در نقطه B به این صورت استفاده نمائیم. از نقطه A به نقطه C می رویم به طوریکه خط AC عمود بر خط AB می باشد. این کار را می توان به کمک کمپاس با بدست آوردن زاویه 90 درجه از خط AB انجام داد. با پیمایش (pacing) فاصله AC را 10 متر تعیین می کنیم( البته اگر اندازه قدم هایمان را بدانیم). زاویه C به B را می خوانیم. کم کردن این دو زاویه از هم زاویه b بین AB و CB را مشخص می کند. حال ما یک مثلت قائم الزاویه ABC داریم که AC = 10m و AB = x است و زاویه b نیز مشخص است. حال از معادله زیر برای بدست آوردن مقدار x به متر استفاده می کنیم:


   tan b = AC/AB = 10m/x

 

اندازه گیری ضخامت حقیقی لایه ها:


   کمپاس می تواند به روش دستی که بر روی پایه نگهدار(Jacob Staff) قرار داده شده است برای اندازه گیری ضخامت حقیقی واحد های سنگ چینه ای ( مانند عضو و سازند) به روش زیر مورد استفاده قرار گیرد. شیب واقعی لایه ها را اندازه گیری کرده و شیب سنج را در آن زاویه تنظیم می کنیم.کمپاس را به صورت قائم با درپوش نیمه بسته بر روی پایه سوار کرده ( مانند حالتی که میل را می خوانیم) و از قرارگیری شیب سنج در حالتی که زاویه شیب را اندازه گرفته ایم اطمینان کسب می کنیم. از مرز پایینی یک واحد چینه ای شروع می کنیم. پایه را به جهت شیب لایه ها خم کرده و همزمان درون آینه نگاه می کنیم تا زمانی که حباب شیب سنج در مرکز قرار گیرد. در این موقعیت از طریق سوراخ دید و پنجره نشانه روی نگاه کرده و نقطه ای روی زمین که محل برخورد خط دید ما با زمین است مشخص می کنیم. پایه نگهدار را در آن محل قرار داده و این عمل را تکرار می کنیم و تعداد دفعات (n) آن را شمارش می کینم تا به مرز بالایی واحد سنگ چینه ای برسیم. حال با ضرب تعداد دفعات در طول پایه ( مثلا 5/1 متر) ضخامت حقیقی واحد چینه ای بدست می آید.

 

استفاده از پایه نگهدار و کمپاس برای تعیین ضخامت حقیقی لایه ها

اندازه گیری موقعیت صفحات:


   برای بدست آوردن موقعیت یک ساختار خطی ما نیاز به اندازه گیری امتداد و شیب آن ساختار داریم. برای این کار از دو روش می توانیم استفاده کنیم:


1) روش مستقیم:


اگر صفحه صاف، هموار و غیر مغناطیسی باشد راحت ترین راه برای اندازه گیری امتداد و شیب صفحه تماس کناره بدنه کمپاس با صفحه است به صورتیکه حباب تراز کروی در مرکز قرار گیرد. با این کار خطی افقی موازی محل برخورد کناره کمپاس و صفحه ایجاد می شود. در این حالت در خواندن هریک از دو سمت عقربه کمپاس مختاریم ( یعنی 140 و 320 درجه امتدادهای مشابه اند). با این کار امتداد صفحه مشخص می شود. می توان خط امتداد را با یک مداد به موازات لبه بدنه کمپاس بر روی صفحه کشید. در موارد ویژه مانند زمانی که می خواهیم جهت نمونه های سنگی برداشت شده برای بررسی های ساختاری را مشخص کنیم باید یکی از طرفین خط افقی رسم شده را با علامت فلش مشخص کنیم.

 

روش مستقیم بدست آوردن امتداد لایه

اندازه گیری شیب لایه با روش مستقیم

 بعد از اندازه گیری امتداد، مقدار شیب صفحه با قرار دادن لبه بدنه کمپاس بر روی صفحه و در جهت عمود بر خط امتداد و تراز کردن شیب سنج ( تراز استوانه ای) بدست می آید. برای تعیین جهت شیب با تراز کردن تراز استوانه ای جهتی را که صفحه به طرف آن شیب دارد مشخص می کنیم.

نحوه قرار گیری لبه کمپاس بر روی لایه برای تعیین مقدار شیب

 

طریقه قرار دادن لبه کمپاس بر روی لایه برای بدست آوردن امتداد لایه

 

اندازه گیری شیب توپوگرافی از دور:

 برای بدست آوردن شیب توپوگرافی هر ناحیه، ابتدا طوری می ایستیم که توپوگرافی مورد نظر به صورت یک خط نمایان شود. آنگاه درپوش کمپاس را در امتداد بدنه قرار داده و آن را در مقابل خود گرفته به صورتیکه یکی از کناره های کمپاس یا خط محور آینه ، بر شیب توپوگرافی مماس شود، در این حالت تراز شیب سنج را تنظیم کرده و مقدار شیب را می خوانیم .

 نوک شمالی عقربه در نیمکره شمالی که زاویه انحراف مغناطیسی به سمت پایین است به سمت صفحه مدرج نزدیک می شود. یک وزنه کوچک الحاقی به سمت جنوبی عقربه اضافه شده است تا تعادل را در عقربه فراهم سازد. چنانچه کمپاس در نیمکره جنوبی یعنی جایی که انحراف مغناطیسی به سمت بالاست استفاده شود باید وزنه عقربه آن بر روی بخش شمالی عقربه بسته شود تا تعادل ایجاد گردد. برای عدم خطا در تشخیص عقربه سمت شمال بهتر است همیشه به وزنه دقت کنیم.


 بدست آوردن موقعیت یک خط مابین دو نقطه:


   معمولا ما نیاز داریم تا روند و میل یک خط اتصال دهنده دو نقطه را مانند خط میان دو نفر، یا یک نفر تا یک جسم (مانند خانه، برج یا یک علامت ) بدست آوریم. برای انجام این کار ما می توانیم از یکی از روش های نشانه روی چشمی یا کمری استفاده نمائیم. روش نشانه روی چشمی در بالا توضیح داده شد.   برای روش نشانه روی کمری، در کمپاس را در نزدیک بدن قرار داده و آن را کج می کنیم تا وقتی که بدنه کمپاس با تراز کردن تراز چشم گاوی، افقی شود. موقعیت هدف از درون آینه با خط سیاه میان آینه هدف گیری کرده و بعد کمپاس را با تراز کروی تراز کرده و روند را می خوانیم.

اندازه گیری میل این خط به این ترتیب است: کمپاس را قائم کرده ( بدنه قائم باشد ) تا درپوش و بازوی نشانه روی خمیده شود. از درون سوراخ درون راس نشانه روی (sighting tip) و از میان پنجره نشانه روی نگاه کرده و شیب سنج را تراز می کنیم تا موقعی که نقطه ای مشخص بر روی هدف مورد نظر رویت شود. اگر دو شخص دارای قد یکسان باشند تقاطع چشمان شخص هدف گیری شده با خط سیاه میان پنجره نشانه روی نقطه مورد نظر است. و اگر ما به سوی فردی که از ما کوتاه تر است ( مثلا 5 سانتیمتر کوتاه تر) نشانه رفته ایم، باید نقطه مورد نظر را 5 سانتی متر بالاتر از خط دید او(مثلا روی سر او) در نظر گرفت. وقتی که شخص هدف 5 سانتی متر از ما بلندتر است باید دهان او را نشانه روی کنیم.

 

2) روش غیر مستقیم:


 اگر صفحه مورد نظر صاف نباشد و در مقابل خط دید ما قرار داشته باشد، ما باید از روش نشانه روی چشمی به این طریق استفاده کنیم. بازوی نشانه روی را باز کرده و سر یا نوک نشانه روی را خم می کنیم. یکی از چشم ها را بسته و به طرفین حرکت می کنیم تا زمانی که لبه سطح شیبدار را ببینیم. در صورتیکه حرکت بیشتر باعث مشخص شدن سطح صفحه شیبدار می شود، حرکت را متوقف می کینم. در این موقعیت ما در حال مشاهده صفحه از لبه کناری آن هستیم و آن را به صورت یک خط می بینیم. در کمپاس را خم می کنیم تا موقعی که لبه سطح شیبدار را از طریق پنجره نشانه روی روی درپوش ببینیم. کمپاس را به این صورت در دست می گیریم: دو انگشت شست را زیر بازوی نشانه روی بدنه کمپاس می گیریم و دو انگشت نشانه را روی لبه درپوش و انگشت های وسط را پشت قسمت افقی بدنه می گیریم. درپوش کمپاس را حرکت می دهیم تا تراز کروی ( چشم گاوی) در آینه مشاهده شود. آن را تراز کرده و کمپاس را به صورتی می گیریم که خط سیاه میان پنجره نشانه روی، لبه صفحه را قطع کند ( سعی نکنید که خط سیاه با لبه دقیقا تراز شود، زیرا این کار باعث کج شدن بدنه کمپاس و بر هم خوردن تراز آن می شود، مگر اینکه صفحه قائم باشد ). نفس خود را حبس کنید و جهتی را که هر کدام از جهات سفید یا سیاه عقربه ( هر کدام که در آینه مشخص است ) نشان می دهد بخوانید. این عدد امتداد صفحه را در آینه و بدون حرکت بدنه و بر هم خوردن تراز نشان می دهد. در همین موقعیت برای خواندن مقدار شیب، لبه بدنه کمپاس را با لبه صفحه در یک ردیف قرار داده و با تراز کردن شیب سنج مقدار آن را می خوانیم. برای تعیین جهت شیب، جهت اصلی که صفحه به آن سمت شیب دارد را به روشی که قبلا ذکر شد بدست می آوریم.

 

بدست آوردن شیب توپوگرافی از راه دور با نشانه روی چشمی

اگر صفحه مورد نظر قائم و زمین افقی باشد ( یک حالت خاص )، مستقیما روی لبه صفحه ایستاده و روند لبه صفحه را می خوانیم این روند همان امتداد صفحه است.

 نکته: برخی زمین شناسان بی تجربه فرض می کنند که می توانند امتداد یک صفحه شیبدار غیر قائم را به این روش محاسبه کنند. تکنیک ایستادن بر روی لبه صفحه برای حالتی که صفحه غیر قائم و سطح بالایی غیر افقی می باشد، کارا نیست و روند لبه صفحه در این حالت امتداد را به ما نمی دهد. در چنین حالاتی ما می بایست مستقیما امتداد را به روش نشانه روی چشمی یا به روشی که در بالا توضیح داده شد ( تماس کمپاس با صفحه ) بدست آوریم.

 

بدست آوردن موقعیت یک خط مابین دو نقطه:


معمولا ما نیاز داریم تا روند و میل یک خط اتصال دهنده دو نقطه را مانند خط میان دو نفر، یا یک نفر تا یک جسم (مانند خانه، برج یا یک علامت ) بدست آوریم. برای انجام این کار ما می توانیم از یکی از روش های نشانه روی چشمی یا کمری استفاده نمائیم. روش نشانه روی چشمی در بالا توضیح داده شد.

برای روش نشانه روی کمری، در کمپاس را در نزدیک بدن قرار داده و آن را کج می کنیم تا وقتی که بدنه کمپاس با تراز کردن تراز چشم گاوی، افقی شود. موقعیت هدف از درون آینه با خط سیاه میان آینه هدف گیری کرده و بعد کمپاس را با تراز کروی تراز کرده و روند را می خوانیم.

اندازه گیری میل این خط به این ترتیب است: کمپاس را قائم کرده ( بدنه قائم باشد ) تا درپوش و بازوی نشانه روی خمیده شود. از درون سوراخ درون راس نشانه روی (sighting tip) و از میان پنجره نشانه روی نگاه کرده و شیب سنج را تراز می کنیم تا موقعی که نقطه ای مشخص بر روی هدف مورد نظر رویت شود. اگر دو شخص دارای قد یکسان باشند تقاطع چشمان شخص هدف گیری شده با خط سیاه میان پنجره نشانه روی نقطه مورد نظر است. و اگر ما به سوی فردی که از ما کوتاه تر است ( مثلا 5 سانتیمتر کوتاه تر) نشانه رفته ایم، باید نقطه مورد نظر را 5 سانتی متر بالاتر از خط دید او(مثلا روی سر او) در نظر گرفت. وقتی که شخص هدف 5 سانتی متر از ما بلندتر است باید دهان او را نشانه روی کنیم.

 

 اندازه گیری موقعیت یک صفحه با تکنیک دو خط:


   تکنیک دو خط یک روش بسیار مفید و دقیق اندازه گیری صفحات تقریبا افقی یا با شیب کم می باشد. این صفحات کم شیب بسیار رایج بوده و بطور دقیق با اندازه گیری امتداد و شیب قابل اندازه گیری نمی باشند اگر سطح رخنمون شده صفحه کوچک باشد، دو مداد نوک تیز را با زاویه زیاد نسبت به یکدیگر بر روی صفحه قرار می دهیم. نوک تیز مداد ها میل به سمت پایین را نشان می دهند. روند و میل دو خط را اندازه گیری می کنیم (1 و 2). چنانچه صفحه نیمه افقی بزرگ و عریض باشد ( مانند یک لایه بازالتی)، دو خط بلند را بوسیله دونفر تعیین می کنیم. دو شخص در دو نقطه می ایستند و به سمت یکدیگر نشانه رفته، روند و میل خطی را که دیگری را قطع می کند بدست می آورند (1). میانگین این دو را بدست می آوریم. همین کار را دوباره برای بدست آوردن روند و میل یک خط دوم نیز انجام می دهند (2). برای بدست آوردن جهت گیری یک صفحه که شامل دو خط است، خط ها را به صورت دو نقطه بر روی استریونت می کشیم، و صفحه را حرکت می دهیم تا دو نقطه بر روی یک دایره بزرگ قرار گیرند. امتداد و شیب دایره بزرگ را می خوانیم.

اگرچه تکنیک دوخط بهترین راه برای تعیین موقعیت صفحات کم شیب یا نیمه افقی است، موقعیت صفحات کم شیب کوچک ( مثلا لایه بندی در منطقه لولایی چین های میکروسکوپی) می تواند به روش آزمون و خطا به صورت زیر تعیین شود. شیب لایه را در جایی که فکر می کنیم به حداکثر شیب ( شیب حقیقی) نزدیک است،پس از تراز کردن شیب سنج، اندازه گیری کرده و مقدار آن را به خاطر می سپاریم. کمپاس را می چرخانیم تا زمانی که گوشه قائم الزاویه کمپاس صفحه را لمس کند. در این حال شیب را مجددا می خوانیم. اگر شیب کمتر از عدد قبلی باشد ما از شیب حقیقی فاصله داریم و اگر عدد اولیه به شیب حقیقی نزدیک تر است. کمپاس را به حالت اولیه باز گردانده و این بار در جهت مخالف حرکت می دهیم. این کار را تکرار می کنیم را زمانی که ما حداکثر شیب را که همان شیب حقیقی است بدست آوریم. وقتی که شیب حقیقی و مقدار آن مشخص شد، راستای صفحه را در جهت عمود بر خط شیب اندازه گیری می کنیم.

 

استفاده از کمپاس برای تعیین دو نقطه هم ارتفاع:


گاهی اوقات ما بر روی مرز یک لایه افقی ( مانند یک لایه بازالتی یا یک لایه رسوبی) بر روی یک تپه قرار گرفته ایم و نیاز به تعیین یک نقطه هم ارتفاع بر روی تپه مجاور داریم. به این صورت عمل می کنیم: شیب سنج را بر روی عدد صفر صفحه مدرج آن تنظیم می کنیم، و کمپاس را از پهلو ( به صورت قائم ) به صورتیکه برای اندازه گیری میل توضیح داده شد می چرخانیم. از سوراخ نوک بازوی نشانه روی به داخل پنجره نشانه روی نگاه کرده و شیب سنج را با حرکت دادن بدنه کمپاس به بالا یا پایین و نگاه کردن در آینه تراز می کنیم ( در حالتی که صفر درجه را نشان می دهد و بدون اینکه شیب سنج را حرکت دهیم ). وقتی شیب سنج تراز شد، نقطه ای را که محل تقاطع خط دید شما با زمین است بر روی تپه مقابل مشخص می کنیم. این نقطه، نقطه هم ارتفاع با محل ایستادن ما، بر روی تپه مجاور می باشد.

 

نشانه روی چشمی برای تعیین ارتفاع نقاط نسبت به خود

 این تکنیک همچنین برای تعیین امتداد یک لایه به روش دستی نیز استفاده می شود. کافی است تا شیب سنج را بر روی عدد صفر قرار داده، بر روی یک لایه ایستاده و در طول لایه نگاه کنیم و شیب سنج را بدون حرکت دادن پیچ تنظیم آن تراز کنیم. بعد از اینکه شیب سنج تراز شد، نقطه ای را بر روی لبه لایه در راستای خط دید افقی مان مشخص می کنیم. اکنون ما خط امتداد را بدست آورده ایم (خط افقی ) و کافی است تا راستای آن را به روش نشانه روی چشمی و یا کمری بخوانیم. برای اینکه در چنین موقعیتی شیب لایه را در جهت عمود بر خط امتداد بخوانیم، شیب سنج را به صورتیکه برای اندازه گیری شیب توضیح داده شد استفاده می کنیم.

 

 یافتن موقعیت با استفاده از کمپاس و نقشه:


 در این بخش می آموزیم که چگونه از یک کمپاس و نقشه توپوگرافی برای برای مشخص کردن موقعیتمان بر روی نقشه استفاده کنیم.   اولین کار تنظیم کمپاس با انحراف مغناطیسی ناحیه است. اگر این کار صورت نگیرد برداشت ها و نتایج آنها اشتباه شده و به مکانی که مد نظرمان است نخواهیم رسید. انحراف مغناطیسی در منطقه مورد نظر، باید بر روی نقشه چاپ شده باشد. بعد از یافتن انحراف مغناطیسی بر روی نقشه، باید آن را بر روی کمپاس خود منتقل کنیم. اگر از کمپاس برانتون استفاده می کنیم کافی است تا همانطور که قبلا ذکر شد، پیچ برنجی را که در کنار بدنه کمپاس قرار دارد بچرخانیم تا شاخص (index pin) روی صفحه مدرج بر روی میزان انحراف درست قرار گیرد. برای مدل های دیگر کمپاس می توانیم انحراف مغناطیسی را با چرخاندن دایره مدرج بیرونی کمپاس تا زمان قرارگیری عدد مورد نظر روی صفحه مدرج در مقابل خط شاخص لبه بالایی کمپاس تصحیح نمود. برای نمونه های دیگر کمپاس که با این روش ها قابل تصحیح انحراف مغناطیسی نیستند باید به کتاب راهنمای همراه آن مراجعه نمود. نکته قابل توجه این است که این انحراف حتما باید تصحیح گردد.


مشخص کردن جهت:


ما با نقشه خود در صحرا ایستاده ایم و می خواهیم از نقطه ای (
A) به نقطه دیگر(B) برویم. اولین چیزی که باید مشخص کنیم جهت A تا B است. دو راه برای این کار وجود دارد. ساده ترین راه همراه داشتن یک نقاله در صحراست. با قرار دادن نقاله بر روی نقشه در راستای شمال جنوب به طوریکه مرکز نقاله بر روی نقطه A ،یعنی محلی که شما در آنجا هستید، قرار گیرد به سادگی می توانید جهت A تا B یعنی جهتی که شما می خواهید بدان سو حرکت کنید را از روی نقاله بخوانید.

 

تعیین جهت بین دو نطقه بر روی نقشه به کمک نقاله

اگر نقاله به همراه نداشتید می توانید جهت حرکت خود را با کمک کمپاس مشخص کنید. برای اینکار کمپاس خود را بر روی نقشه می گذاریم به صورتی که لبه آن در راستای شمالی جنوبی و مرکز کمپاس بر روی خط بین دو نقطه A تا B قرار گیرد.حال نقشه و کمپاس را با یکدیگر می چرخانیم تا نوک شمالی عقربه کمپاس مقابل عدد 0 درجه روی صفحه مدرج قرار گیرد. اکنون می توانیم جهتی را که باید حرکت کنیم با خواندن عددی که حاصل برخورد خط AB با صفحه مدرج کمپاس است بدست آوریم.    این نکته را هم باید در نظر بگیریم که بر روی کمپاس برانتون جای شرق و غرب (E&W) برعکس است و این نباید ما را در خواندن جهت دچار اشتباه کند.همیشه شرق در سمت راست شمال و غرب در سمت چپ آن قرار دارد.

حرکت از A به سمت B :


بعد از اینکه مشخص کردیم به کدام جهت می خواهیم حرکت کنیم، حال باید بدانیم برای رسیدن به نقطه مورد نظر چگونه از کمپاس خود استفاده کنیم. مثلا جهتی که باید از
A به B طی کنیم 21 درجه به سمت شرق (N 21°E) است. برای این کار کافی است خط مستقیم با زاویه 21 درجه از شمال را تا رسیدن به مقصد طی کنیم.    برای اینکه خود را در این راستا قرار دهیم، کمپاس را طوری به دست می گیریم که نوک شمالی عقربه جهتی را که ما می خواهیم نشان دهد اما در ربع کناری. به عنوان مثال ما می خواهیم به سمت N 20°E حرکت کنیم. برای این کار کمپاس را طوری حرکت می دهیم که نوک شمالی عقربه آن مقابل 340° (N 20°W) قرار گیرد.   وقتی که این کار را انجام دهیم لبه جلویی کمپاس ما زاویه 20 درجه را در جهتی که می خواهیم حرکت کنیم به ما نشان می دهد.


در تصویر
A عقربه شمال شرق را نشان می دهد درحالیکه جهتگیری کمپاس به سمت شمال غرب است.

 

 

تعیین جهت بین دو نطقه بر روی نقشه به کمک کمپاس

 

یافتن موقعیت خود بر روی نقشه:


   اکنون ما می دانیم که چگونه با استفاده از کمپاس خود از A به B برویم. اما اگر محل دقیق ایستادن خود (نقطه A ) را ندانیم چکار باید بکنیم؟ ساده ترین راه استفاده از دستگاه GPS جیبی است. کافی است با این دستگاه مختصات محلی را که ایستاده ایم بدست آوریم و بر روی نقشه با کمک مختصات ثبت شده بر روی آن موقعیت خود را بیابیم. اما اگر ما فاقد GPS بودیم و در منطقه ای با توپوگرافی برجسته قرار داشتیم می توانیم به کمک کمپاس خود محل دقیق خود را مشخص نمائیم.

با رسم سه خط متقاطع بر روی نقشه به راحتی می توانیم محل ایستادن خود را بر روی آن مشخص نمائیم. در مرحله اول سه جلوه توپوگرافی را که به راحتی می توانیم بر روی نقشه خود مشخص نمائیم انتخاب می کنیم ( مثلا قله کوه ). با اولین انتخاب آغاز    می کنیم و راستای خط بین آن نقطه تا محلی که ایستاده ایم را بوسیله کمپاس تعیین می کنیم و با مداد خطی را با همان راستا و به کمک نقاله بر روی نقشه توپوگرافی می کشیم به صورتی که این خط از نقطه مورد نظر عبور کند. این کار را برای دو نقطه دیگر نیز تکرار می کنیم و خط های دیگر را نیز بر روی نقشه می کشیم. سه خط در یک نقطه روی نقشه یکدیگر را قطع می کنند و آن محل ایستادن ما است.

 بسته به دقت عمل ما در نشانه روی و کشیدن خطوط بر روی نقشه ممکن است اشتباهاتی در تعیین موقعیت ما رخ دهد. مطمئنا نقطه مشخص شده دوباره با نقشه چک و اصلاح شود. به عنوان مثال اگر خطوط یکدیگر را در یک دره قطع کنند و ما بر روی یک تپه ایستاده باشیم مشخص است که اشتباه رخ داده و نقطه تعیین شده بر روی نقشه باید اندکی جابجا شود. برای تعیین موقعیت دقیق ما باید بدانیم که روی تپه یا سمت دره ایستاده ایم. چنانچه به همراه خود ارتفاع سنج داریم، می توانیم از آن نیز برای تعیین موقعیت دقیق خود استفاده کنیم.

 

یافتن موقعیت خود بر روی نقشه با کمک سه نقطه شاخص

جهت یابی بدون کمک قطب نما:


   ممکن است در یک سفر قطب نما نداشته باشیم و یا قطب نمای ما از کار افتاده باشد. در این حالت نیاز داریم تا راه خود را بدون استفاده از قطب نما و به کمک خورشید، ماه و ستارگان و طبیعت اطرافمان بیابیم.

برای یافتن موقعیتمان در یک سفر صحرایی ممکن است بالا رفتن از یک تپه و مشاهده اطراف ایده خوبی به نظر برسد. در بالای تپه خوب به اطرافمان نگاه می کنیم و آثار فعالیت انسان ها را می یابیم و می توانیم تصمیم بگیریم که به کدام سمت حرکت کنیم. اما اگر نقشه و قطب نما به همراه نداشته باشیم نمی توانیم مشخص کنیم که کدام جهت شمال است. پس برای تعیین جهات جغرافیایی می توانیم از یکی از روش های زیر استفاده کنیم.

 

1) روش خورشید و سایه:


   یکی از دقیق ترین روش ها استفاده از سایه و خورشید است. در این روش به یک آسمان صاف و مقداری زمان نیاز داریم. در این روش به وسیله ای برای اندازه گیری جهات نیاز نیست. تنها به یک چوب صاف به طول یک متر و دو قطعه چوب یا سنگ کوچک نوک تیز و یک تکه نخ یا طناب نیاز داریم. در صبح و کمی قبل از ظهر، درجه بندی را شروع می کنیم. چوب بلند را به صورت قائم در زمین فرو می کنیم. زمین اطراف چوب باید افقی و هموار باشد. حال یکی از چوب های کوچک را در زمین و درست در جایی که سایه چوب بلند تمام می شود، فرو می کنیم. طناب را به پایه چوب بلند بسته و سر دیگر آن را به چوب بلند نوک تیز می بندیم به صورتیکه وقتی طناب را کاملا می کشیم چوب نوک تیز به قطعه دیگری که در خاک فرو کرده ایم برسد. حال به کمک چوب نوک تیز یک نیم دایره بر روی زمین می کشیم و تا بعدازظهر صبر می کنیم. در طول روز سایه کوتاه و کوتاهتر شده و از ظهر به بعد دوباره بر طول آن افزوده می گردد. در ظهر و هنگامی که سایه در کوتاه ترین حالت خود قرار دارد بر روی نیم دایره راستای سایه را علامت می زنیم. در این حالت سایه راستای شمال را نشان می دهد. سرانجام سایه بلند شده و دوباره به نیم دایره رسم شده می رسد. این نقطه را باچوب نوک تیز علامت می زنیم. اگر طناب یا ریسمانی برای رسم دایره نداشتیم می توانید از یک چوب صاف بلند یا هر وسیله دیگری که بتوان با آن یک نیم دایره رسم کرد استفاده می کنیم.

 

2) استفاده از ستارگان و ماه:


   در شب می توانیم به کمک ستاره ها مسیر خود را مشخص نمائیم. در نیمکره شمالی ستاره ای که در هر لحظه و در تمامی اوقات در شمال قرار دارد ستاره قطبی (Polaris) نامیده می شود. حال چگونه این ستاره را در آسمان شب بیابیم؟ به راحتی این کار امکان پذیر است. چنانچه دب اکبر (Big Dipper) را که شبیه به یک ملاقه دسته دار است در آسمان بیابیم و فاصله دو ستاره انتهایی نوک کاسه ملاقه را به میزان 5 برابر امتداد دهیم به ستاره پر نوری که همان ستاره قطبی است می رسیم. این ستاره جزئی از دب اصغر بوده و همیشه جهت شمال را نشان می دهد.  در نیمکره جنوبی باید چلیپا یا صلیب جنوبی (Southern Cross) را در آسمان بیابیم. تا راستای جنوب را به ما نشان دهد.

 

به کمک ماه می توان ستاره قطبی را در آسمان مشخص نمود. اگر بتوانیم ماه را در آسمان ببینیم می توانیم جهت شمال را مشخص نمائیم. دو راه برای این کار وجود دارد:


 الف: هنگامی که ماه کامل است اگر به سمت ماه بایستیم رو به شمال ایستاده ایم.

 ب: زمانی که ماه به صورت هلال است اگر دو نوک هلال را بوسیله خطی به هم وصل کرده و ادامه دهیم به ستاره قطبی می رسیم که جهت شمال را نشان می دهد. اگر فاصله ماه را تا ستاره قطبی در شب اندازه گیری کنیم می توانیم از این فاصله در روز که ماه مشخص است و ستاره قطبی ناپیداست برای یافتن شمال استفاده نمائیم.

 

;

3) استفاده از ساعت:


   با کمک یک ساعت عقربه دار نیز می توان راستای شمال و جنوب را مشخص کرد. ساعت خود را جلوی چشمان خود گرفته و ساعت را به صورتی می گیریم تا عقربه کوچک که ساعت را مشخص می کند به سمت خورشید قرار گیرد. خط نیمساز زاویه بین عقربه کوچک و ساعت 12 راستای جنوب را نشان می دهد و جهت مخالف آن جهت شمال را مشخص می کند.
   در هنگام شب نیز ( از 6 عصر تا 6 صبح) چون خورشید در آسمان نیست. محل آن را معادل ساعتی که در آسمان هست در نظر می گیریم. دلیل تقسیم کردن ساعت به دو بخش این است که ساعت در شبانه روز 2 دور می زند ولی خورشید یک دور که البته این حالت مشکلی در تعیین جهت ایجاد نمی کند.

 بسیاری از مردم امروزه دارای ساعت دیجیتالی هستند. برای تعیین جهت کافی است ساعت را خوانده و روی یک کاغذ ساعتی عقربه دار که همان زمان را نشان دهد بکشیم و آن را روی صفحه ساعت خود قرار داده و به روشی که در بالا گفته شد جهت شمال و جنوب را مشخص نمائیم.
این روش در هوای مه آلود و هنگامی که تنها هاله ای از خورشید مشخص است و جایگاه آن به خوبی قابل تشخیص نیست نیز کاربرد دارد. در این حالت کافی است یک تکه چوب نازک داشته باشیم و آن را به صورت قائم در زمین فرو کنیم و سایه آن در روی زمین هم راستا با جهت تابش خورشید بر روی زمین می افتد که نوک سایه دقیقا در جهت مخالف خورشید قرار می گیرد. حال که جایگاه خورشید مشخص شده است می توان از روش شرح داده شده راستای شمال و جنوب را مشخص کرد.


  

4) سنجاق مغناطیسی:


روش دیگری که می توان برای مشخص کردن راستای شمال و جنوب استفاده کرد، ساختن یک قطب نمای ساده است. برای این کار نیاز به یک سنجاق آهنی و یک لیوان آب است. سنجاق باید سبک باشد تا روی آب شناور بماند و یا می توانی از یک کاغذ یا برگ درخت در زیر آن استفاده نمود تا سنجاق به زیر آب فرو نرود. البته با چرب کردن سنجاق به کمک روغن نیز می توان از فرو رفتن آن جلوگیری نمود.


چنانچه سنجاقی که به کار می بریم مغناطیسی باشد در این حالت آن را روی آب قرار می دهیم و سنجاق می چرخد وبرای ما راستای شمال
جنوب را نشان می دهد. اما اگر سنجاق مغناطیسی نباشد باید به کمک یک پارچه پشمی آن را مغناطیسی کنیم. و سپس این روش را به کار بگیریم. این روش دارای اشکالی می باشد، تنها راستای شمال-جنوب را مشخص می کند و برای ما محل شمال یا جنوب را مشخص نمی کند و ما باید به کمک روش های دیگر محل قطب ها را مشخص کنیم یا آنها را حدث بزنیم.

 

   5) آثار طبیعی:


   روش دیگر استفاده از آثار طبیعی موجود است. هنگامی که قطب نمایی در اختیار نبود و خورشید و سایه ای وجود نداشت و ستاره ها در آسمان دیده نمی شدند می توان از این آثار در جهت یافتن قطب ها استفاده کرد.

   در جنگل ها و در کنار درخت ها می توان آثاری را یافت که در یافتن جهت قطبین به ما کمک نمایند. یکی اینکه بیشتر شاخه های درختان به جهت جنوب رشد می کند و شاخه های کمتری در جهت شمال می رویند. این را می توان با ایستادن در راستای تنه درخت به خوبی مشاهده کرد.بخش شمالی تنه درخت مرطوب تر از بخش رو به جنوب آن است و این به دلیل تابش کمتر خورشید به بخش شمالی می باشد. این را می توان از گلسنگ های روییده در بخش شمالی تنه درختان متوجه شد. همچنین برخی جانوران مانند مورچه ها و موریانه ها لانه خود را در سمت روبه جنوب درختان که آفتابگیر است حفر می کنند.

;

در بهار برف های روی دامنه های رو به جنوب زود تر از دامنه های شمالی ذوب می شوند. همچنین گیاهان و بوته ها در دامنه هایی که رو به جنوب شیب دارند دارای ضخامت بیشتری می باشند.میوه های درختانی که در دامنه های جنوبی قرار دارند سریعتر می رسد.این روش های طبیعی به صورت کامل قابل اطمینان نیستند و شرایط محیطی و می تواند توسط عوامل مختلف مانند باد تغییر کند. قبل از استفاده از این علائم بهتر است از روش های مطمئن تری که ذکر شد استفاده نمائیم

  

References

 www,geosab,blogsky,com

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۰۳:۴۲
siamak doostdari

فیلم های آموزشی نحوه استفاده از نرم افزار مپینگ

دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۲۲ ق.ظ

به منظور درک بهتر نحوه کارکرد نرم افزار مپینگ فیلم های آموزشی نحوه استفاده از نرم افزار مپینگ و همچنین دو فیلم از نحوه ترسیم فایل مپینگ تونل و ترانشه در این بخش قرار گرفته است.

 

---------------------------------------------

 

ابتدا قبل از هر کاری می بایست واسط کاربری VBA Enabeler را دریافت و نصب کنید. در زیر لینک دانلود انواع ورژن های واسط کاربری اتوکد با سیستم های 32 و 64 بیتی قرار داده شده است. که می بایست با توجه به ورژن اتوکد خود دریافت و نصب کنید.

 

 

سپس این فایل را همان طور که در فیلم زیر نشان داده شده نصب کنید.

 

 

فایل فیلم آموزشی نحوه نصب کردن فایل ضمیمه اتوکد

 

 

 

 


سپس فایل فشرده زیر را ذانلود کنید و با توجه به فیلم، دو فایل موجود در فایل فشرده را نیز در مسیر نصب نرم افزار اتوکد کپی کنید.

 

 

 (فایل DVB و لیسپ)

 

 

 

 

فایل فیلم آموزشی نحوه نصب برنامه (فایل DVB و لیسپ)

 

 

یوزر رو با اس ام اس برام بفرستید. با تشکر

 

توجه: کلیه حقوق محفوظ می باشد و هر گونه سوء استفاده از نرم افزار شرعا و اخلاقا حرام می باشد.

 

 

 

 

 

 

 

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

در زیر هم دو فایل برای آموزش قرار داده شده است.

 

 

 

فایل فیلم آموزشی تونل (Video1)

 

فایل فیلم آموزشی ترانشه (Video2)

 

ارائه نرم افزار در سومین کنفرانس سد و تونل دانشگاه تهران

 

 

 

آموزش اتوکد

 

برنامه نویسی در اتوکد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۰۳:۲۲
siamak doostdari